تو از حالم خبر داری
تو از حالم خبر داری ، میدانی دلم برایت تنگ شده و خودت نیز یک عالمه درد دل داری
این دلتنگی و این هوا و حال روز و من ، برای تو میتپد هر لحظه قلب من
این شعر و حس و روح لطیف تو ، همه با هم غزلیست عاشقانه برای تو
تو از حالم خبر داری ، میدانی چقدر دوستت دارم ،که تو هم مرا یک دنیا دوست داری
دلم برایت بوسیدنت ، بوییدنت ، آن نگاه مهربانت تنگ شده
پنجره را باز میکنم ، دلم هوایت میکند و به خیالت در آسمان دلتنگی ها پرواز میکنم ، در خیالم با توام و همراه تو
این قلب من است که لحظه به لحظه میگیرد بهانه ی تو ،تو بگو که از چه بنویسم برای تو
این قلب من و آن قلب تو ، این عشق بی پایانمان ، این احساس من و آن انتظار تو و هوای نفسهایمان
تو از حالم خبر داری ، تو عشق مرا باور داری، مرا میفهمی که میخواهمت ، مرا میخواهی که میمیرم برایت
و این نهایت عشق است و یک حس ماندگار ، تو مثل باران باش و همیشه بر روی من ببار
تا احساس کنم سرپناهم تویی که باران منی، تو همان هوای نفسهای منیکه بی تو شوم ، میمیرم ، من نبض خودم را میگیرم که از حال تو هم خبر دارم
بیش از اینها عاشقم و لحظه به لحظه از دیروز عاشقتر ، به پای تو مینشینم تا لحظه آخر