عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

تاریخ عشقمان

 


 

تاریخ عشقمان  


 

آنچه بین من و تو است عشق است ،

آنچه احساسات مرا زنده نگه داشته وجود تو است

نمیسوزم آنگاه که تو هستی چراغ روشن بخش قلب عاشقم....

نمیمیرم آنگاه که تو هستی نفس در سینه ام

نمیترسم آنگاه که تو را مال خودم میبینم

آنچه مرا به تو نزدیکتر میکند ، محبتهای تو است ،

این آغوش من است که آغوشت را هر لحظه بهانه میکند

نمیرنجم از بازی سرنوشت ،

نمیدانم تو فرشته ای یا مسافری از بهشت ...

هر چه هستی برای من یکی هستی ،

یکی که برایم معنای همیشگی دارد

آنچه بین من و تو میگذرد ، لحظه های شیرین عاشقیست

که قلبم هر لحظه میتپد برای این لحظه ها

فرقی نمیکند برایم پایان زندگی چه لحظه ایست ،

مهم این است که تو آغاز زندگی ام بوده ای...

فرقی نمیکند شب و روز برایم ،

مهم این است که تو لحظه به لحظه ی زندگی ام هستی ...

آنچه مرا آرام میکند ، چشمان تو است که مرا

به رویاهای عاشقانه ام نزدیک میکند...

نزدیک و نزدیکتر ، تا برسم به عمق چشمانت ،

تا غرق شوم در اشکهایت ،

اشکهایی که به عشقمان حلقه زده در چشمانت

از گذر زمان هراسی ندارم ،

آنگاه که تمام ثانیه هایم را با تو میگذرانم...

این با تو بودن است که مرا سبز نگه داشته ،

قلبم تمام فصلها را به عشق تو پشت سرگذاشته ،

به عشقت تمام غمها را از میان برداشته...

به آینده خواهیم رفت ، تاریخ عشق را ورق خواهیم زد ،

تا برسیم به صفحه عشقمان ،

جایی که آخرش نوشته است :

من و تو با هم زندگی کردیم و با هم به آن دنیا رفتیم.... 

دانلود دکلمه شعر بالا با صدای خودم :» ( کلیک کنید )  

«««« written by Mehdi Loghmani »»»

خواهش میکنم بدون ذکر منبع نام نویسنده کپی نکنید!

 


نظرات 121 + ارسال نظر

سلامم خوبی؟
ممنون که خبرم کردی
قشنگ بوود
موفق باشی

سکوت چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 09:09 http://www.sokut63.mihanblog.com

سلام عزیزم با یه داستان و شعر عاشقانه بروزم منتظرت نظر واسه هر دوش یادت نشه

عسل چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 10:38 http://mishimona.blogfa.com

سلامممممممممم خوبی؟ چکارا میکنی؟[لبخند] اومدم سر زدم نگی بی معرفتم

fereshteh چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 17:24 http://fenapa.blogfa.com

میگن:
برای شناختن آدما؛
باید یا باهاشون همنشین شد، یا همسفر ...
اما به نظر ِ من:
یه جای دیگه هم هست،
که آدما خودشونو نشون میدن ... وقتی میفهمن دوسشون داری، یا برات مهمّن ... !!!

شهروند اهوازی چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 19:15 http://www.kootabdolla2012.blogfa.com

سلام
ما را از پیشنهادات و نظرات خود بهره مند سازید

کرشمه چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 22:21 http://kereshme91.blogfa.com

سلام
به خدا گفتم:بیا جهان را قسمت کنیم. آسمان مال من،ابرهایش مال تو!دریا مال من،موج هایش مال تو!ماه مال من،خورشید مال تو!خدا خنده ای کرد و گفت:تو بندگی کن همه چیز مال تو،حتی من....
وبلاگ پر محتوایی دارین،وقت کردین به من هم سر بزنید.
یاعلی...

عاشق پنج‌شنبه 1 تیر 1391 ساعت 10:01 http://nazbala12.blogfa.com

سلام دوست گرامی
احسن براحساس زیبای شما.

مریم پنج‌شنبه 1 تیر 1391 ساعت 12:56 http://yalda6614.blogfa.com

سلام خسته نباشین وبلاگ زیبایی دارین مخصوصا این موسقیش که واسه من یه خاطرهء فراموش نشدنی داره با اجازتون من از چندتا دلنوشته هاتون کپی گرفتم تا ازشون توی وبلاگم استفاده کنم خوشحال میشم بهم سر بزنین موفق و سربلند باشید

فرزانه پنج‌شنبه 1 تیر 1391 ساعت 19:05 http://www.ruzegarebarfi.blogfa.com

نفرین بر آســــــــمانی که قفل سکوتش نمی شکند...
و نفرین بر زمیـــــنی که خشکسالی امانش را بریده...
نـــــگاه ملتمسم را نمــــی بینــــــــی؟!!
قسمت می دهم به تاریکی شبـــــــــ هایتـــــــــ...

قــــدری بـــبـــــــار.....

[ بدون نام ] شنبه 3 تیر 1391 ساعت 11:51 http://khoshbehaleasemoon.blogfa.com

سلام خیلی قشنگ بود فقط تو دکلمت اولشو به نظرم یه ذره بی احسلس شروع کردی... موفق باشی...مرسی از حضورت

زاخار یکشنبه 4 تیر 1391 ساعت 14:52

خییییییلی خوب بوووووودjavascript:void(0);javascript:void(0);javascript:void(0);

لوسی می چهارشنبه 7 تیر 1391 ساعت 21:28 http://www.madox.blogfa.com

سلااام ممنون عزیزم...

فاطی پنج‌شنبه 8 تیر 1391 ساعت 13:11 http://www.nimeye-man.blogfa.com

سلام
حرف نداشت.پایه ای تبادل لینک کنیم؟

پست جدیدم منتظرنم نگاهی اشناست!
.
.
منتظرتم

تنها جمعه 9 تیر 1391 ساعت 22:13 http://www.houselike.blogfa.com

سلام مهدی جون من لینکت کردم توهم منو باعنوانه دخمل عاشق لینک کن
مررررسی

دل شکسته یکشنبه 11 تیر 1391 ساعت 10:28 http://www.009977.blogfa.com

هیچ کس نبود....چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:


چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟


چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟


اما افسوس که هیچکس نبود...


همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره...


آری با تو هستم...!


با تویی که از کنارم گذشتی...


و حتی یک بار هم نپرسیدی،


چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!!

ساناز یکشنبه 11 تیر 1391 ساعت 23:45 http://shahzadee.blogfa.com/

این پیام امروز اومد منم بهش عمل کردم.. بخونش این پیام مال من نیست ولی بخونش: تو رو به امام زمان قسم می دم این پیام رو بخون.دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم نا امید شدند.شبی خواب حضرت زینب (س)را دیدم در گلوم اب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به بیست نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد.مرد دیگری اعتقاد داشت 20 میلیون به دست اورد. به دست کس دیگری رسید عمل نکرد پسرشو را از دست داد.اگه به حضرت زینب اعتقاد داری این پیامو واسه 20 نفر بفرست............ 20 روز دیگه منتظر معجزه باش

soheyla سه‌شنبه 13 تیر 1391 ساعت 06:48 http://soheylashakerine.blogfa.com/

نویسنده سهیلا شاکرین ۱۳۹۰ دارای فوق لیسانس رهبری سازمانی و درگیر فوق لیسانس دوم در روانشناسی در ایالات واشینگتن.

ربط ما چیست؟ ۳ #

در خواست و هدفتان چیست؟ با رسیدن به اهدافتای آینده جامعه تان را خلق کنید. وقتی که تاریخ تمدنمان را میخوانیم سوالی که دائم پیش میآید این است که چرا ایران به اندازه امریکا یا هلند یا ژاپن ترقی نکرده؟ همراه این سوال کلافگی و گیجی ئ ناخودآگاهی هم اغلب به ما دست میدهد به این دلیل که در عین حال در همان تاریخ میخوانیم که ایرانیها چه در زمان ایران باستان یا در دوران طلائی اسلام، کمابیش حدود ۱۸ قرن، یکی از دو سه تمدن بزرگ و بسیار موفق دنیا بودند. یعنی بارها و بارها ما دوراندیشی، خلاقیت و پشتکار خود را برای ساختن و پیشبردن جامعه ای توانا، مرفه و مستقل نشان داده ایم. برای ۱۸ قرن، زمانی که هیچ الگوئی دیگری بغیر از ذهن، خلاقیت و انرژی خودمان نداشتیم، ما بارها توانائی خود را برای کشف و اختراع و تولید کالا و سرویس، برای تغذیه بهتر و بهتر کردن زندگی مردم و فرزندان خود، برای پروراندن علما و دانشمندان، برای تجارت و متمول شدن و ابداع کردن سازمانها و سیستمهای موفق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، و بر قرار کردن روابط مثبت با اقصانقاط جهان نه تنها ثابت کرده ایم بلکه زبانزد بوده ایم. پس چرا ما ایرانیها با تمام قدمت تمدن و بهره هوشی فردی و جمعیمان حدود ۶-۸ قرن پشت سر انقلاب صنعتی و پیشرفتهای ملموس غرب هستیم؟

میشود به این سوال از زوایا و دیدهای مختلف جواب داد. ولی کدام زاویه یا دید میتواند که چاره ای بغیر از آنچه در پیش گرفته ایم جلوی پای ما بگذارد؟ کدام زاویه ی و دید تازه تری میتواند تمرکز صد ساله ئ سیاسی-اجتماعی و ذهنی ما را به جهت صنعتی-اقتصادی و عملی سوق دهد؟ کدام درخواست امروز یا فردای ما میتواند صدها مشکل ما را در مسیر خود-چاره-ساز بودن سوق داده و ما را قادر کند که خود و فرزندان خود را برای رقابت در دنیائی نو پرورانده و آماده کنیم؟ (... لطفا بقیه ی مقاله و شماره های دیگر را در بلاگفا بخوانید.)
http://soheylashakerine.blogfa.com/
اگر مکاتبه میکنید، لطفن وبسایت تان را برایم بفرستید.
ایمیلها بطور رندام از انترنت برداشت شده اند.
اگر مایل به دریافت مقاله ها نیستید خوشحال میشم که به من اطلاع بدهید تا ایمیلتان را حذف کنم.
لطفا وبسایت تان را برایم بفرستید.
soheylashakerine@gmail.com

شیرین چهارشنبه 14 تیر 1391 ساعت 19:44

سلام عالی بود

ارام ولی تنها شنبه 24 تیر 1391 ساعت 13:23 http://849804

عالی بود یه دنیا ممنون

.............................. یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 22:31

.............................. یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 22:32

آنچه بین من و تو است عشق است ،

آنچه احساسات مرا زنده نگه داشته وجود تو است

نمیسوزم آنگاه که تو هستی چراغ روشن بخش قلب عاشقم....

نمیمیرم آنگاه که تو هستی نفس در سینه ام

نمیترسم آنگاه که تو را مال خودم میبینم

آنچه مرا به تو نزدیکتر میکند ، محبتهای تو است ،

این آغوش من است که آغوشت را هر لحظه بهانه میکند

نمیرنجم از بازی سرنوشت ،

نمیدانم تو فرشته ای یا مسافری از بهشت ...

هر چه هستی برای من یکی هستی ،

یکی که برایم معنای همیشگی دارد

آنچه بین من و تو میگذرد ، لحظه های شیرین عاشقیست

که قلبم هر لحظه میتپد برای این لحظه ها

فرقی نمیکند برایم پایان زندگی چه لحظه ایست ،

مهم این است که تو آغاز زندگی ام بوده ای...

فرقی نمیکند شب و روز برایم ،

مهم این است که تو لحظه به لحظه ی زندگی ام هستی ...

آنچه مرا آرام میکند ، چشمان تو است که مرا

به رویاهای عاشقانه ام نزدیک میکند...

نزدیک و نزدیکتر ، تا برسم به عمق چشمانت ،

تا غرق شوم در اشکهایت ،

اشکهایی که به عشقمان حلقه زده در چشمانت

از گذر زمان هراسی ندارم ،

آنگاه که تمام ثانیه هایم را با تو میگذرانم...

این با تو بودن است که مرا سبز نگه داشته ،

قلبم تمام فصلها را به عشق تو پشت سرگذاشته ،

به عشقت تمام غمها را از میان برداشته...

به آینده خواهیم رفت ، تاریخ عشق را ورق خواهیم زد ،

تا برسیم به صفحه عشقمان ،

جایی که آخرش نوشته است :

من و تو با هم زندگی کردیم و با هم به آن دنیا رفتیم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد