ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
فراموشم کن
دستت را از دستهایم جدا کن ، سرت را از روی شانه هایم بردار ، و برای همیشه از
کنارم برو...
برو که دیگر نمیخواهم عاشق بمانم ، دلتنگت شوم و در انتظارت بنشینم!
برو که دیگر اشکی در چشمانم نمانده که برای تو بریزد!
خیلی خسته ام ، میخواهم با تنهایی باشم ، تنها در گوشه ای بنشینم و با خود درد دل
کنم!
برو ، برای همیشه ، فراموشم کن !
فراموشم کن زیرا به فراموشی ات می اندیشم!
اگر میخواهی گریه کنی ، در گوشه ای تنها بنشین و زار و زار گریه کن !
نمیخواهم چشمهایت را خیس ببینم و دلم برایت بسوزد!
دلم از سنگ شده ، دیگر یک ذره احساس در وجودم نیست !
بس است هر چه مرا با عشقت شکنجه دادی و مرا در آتش عشقت سوزاندی!
بس است هر چه سوختم و با عذاب عشقت ساختم!
رهایم کن ، آغوشت را دیگر برایم باز نکن ، دستانت را به سوی من دراز نکن زیرا همان
یک ذره غرورت را نیز خواهم شکست!
برو و برای همیشه اسم مرا از قلبت خط بزن و فکر با من بودن را از سرت بیرون کن!
دیگر نمی توانم غم و غصه های لحظه های با تو بودن را تحمل کنم ، هر لحظه به یادت
باشم و با خود بگویم ( این دیوانه کجاست؟ )
بس که به ساعت و ثانیه شمارش خیره شدم ، خسته شده ام ، بس که به انتظارت
نشستم تا تو بیایی دلشکسته شده ام....
دستت را از دستهایم جدا کن ، سرت را از روی شانه هایم بردار و برای همیشه
فراموشم کن!
فراموشم کن ، زیرا به فراموشی ات می اندیشم!
به پایان فکر نکن. اندیشیدن به پایان هر چیزی شیرینی حضورش را تلخ می کند...
عالی بود. خسته نباشید...
خوشحال می شویم به ما هم سر بزنید...[گل]
گاهی فراموش کردن عاشقانه ترین راه ممکنه..
فراموش کن.
تبادل لینک کنیم ؟
سلام مهدی عزیز خوبی داداش؟ مثل همیشه عالی بود تبریک میگم سربازیتو تموم کردی ****موفق باشی ای بهترین
سلام مهدی عزیز
منو ببخش ... سفر بودم ... باز که غوغا به پا کردی در این دفتر عشق...
دستم نه،
اما دلم به هنگام نوشتن ِ نام ِ تو می لرزد!
نمی دانم چرا
وقتی به عکس ِ سیاه و سفید این قاب ِ طاقچه نشین
نگاه می کنم،
پرده ی لرزانی از باران و نمک
چهره ی تو را هاشور می زند!
همخانه ها می پرسند:
این عکس کوچک ِ کدام کبوتر است،
که در بام تمام ترانه های تو
رد ِ پای پریدنش پیداست؟
من نگاهشان می کنم،
لبخند می زنم
و می بارم!
حالا از خودت می پرسم! عسلبانو!
آیا به یادت مانده آنچه خاک ِ پُشت ِ پای تو را
در درگاه ِ بازنگشتن گِل کرد،
آب ِ سرد ِ کاسه ی سفال بود،
یا شوآبه ی گرم ِ نگاهی نگران؟
پاسخ ِ این سؤال ِ ساده،
بعد از عبور ِ این همه حادثه در یاد مانده است؟
کبوتر ِ باز برده ی من!●
امروز ، چرکنویس ِ پاک ِ یکی از نامه های قدیمی را
پیدا کردم!
کاغذش هنوز،
از آواز ِ آن همه واژه بی دریغ
سنگین بود!
از باران ِ آن همه دریا!
از اشتیاق ِ آن همه اشک
چقدر ساده برایت ترانه می خواندم!
چقدر لبهای تو
در رعایت ِ تبسم بی ریا بودند!
چقدر جوانه رؤیا
در باغچه ی بیداریمان سبز می شد!
هنوز هم سرحال که باشم،
کسی را پیدا می کنم
و از آن روزهای بی برگشت برایش می گویم!
نمی دانی مرور دیدادهای پشتِ سر چه کیفی دارد!
به خاطر آوردن ِ خوابهای هر دم ِ رؤیا...
همیشه قدمهای تو را
تا حوالی همان شمشادهای سبز ِ سر ِ کوچه می شمردم،
بنعد بر می گشتم
و به یاد ترانه ی تازه این می افتادم!
حالا، بعضی از آن ترانه ها،
دیگر همسن و سال ِ سفر کردن ِ تواند!
می بینی؟ عزیز!
برگِ تانخورده ِ آن چرکنویس قدیمی,
دوباره از شکستن ِ شیشه ی پر اشک ِ بغش ِ من تر شد!
می بینی!
رهایم کردی و رهایت نکردم!
گفتم حرف ِ دل یکی ستّ
هفتصدمین پادشاه راهم اگر به خواب ببینی،
کنار ِ کوچه ی بغض و بیداری
منتظرت خواهم ماند!
چشمهایم را بر پوزخند ِ این آن بستم
و چهره ی تو را دیدم!
گوشهایم را بر زخم زبان این آن بستم
و صدای تو را شنیدم!
دلم روشن بود که یک روز،
از زوایای گریه هایم ظهور می کنی!
حالا هام،
از دیدن ِ این دو سه موی سفید آینه تعجب نمی کنم!
قفط کمی نگران می شوم!
می ترسم روزی در آینه،
تنها دو سه موی سیاه منتظرم باشند
و تو از غربت ِ بغض و بوسه برنگشته باشی!
تنها از همین می ترسم!●
هنوز گوشم از گفتگوی بی گریه مان گرم بود!
از جایم بلند شدم،
پنجره را باز کردم
و دیدم زندی هم هر از گاهی زیباست!
شنیدم که کلاغ دیوار نشین حیاط
چه صدای قشنگی دارد!
فهمیدم که بیهوده به جنونِ مجنون میخندیدم!
فهیدم که عشق،
آسمان روشنی دارد!
رو به روی عکسِ سیاه و سفید تو ایستادم،
دستهایم را به وسعتِ « دوستت می دارم!» باز کردم،
و جهان را در آغوش گرفتم!●
گفتم: «بمان!» و نماندی!
رفتی،
بالای بام آرزوهای من نشستی و پایین نیامدی!
گفتم:
نردبان ترانه تنها سه پله دارد:
سکوت و
صعودُ
سقوط!
تو صدای مرا نشنیدی
و من
هی بالا رفتم، هی افتادم!
هی بالا رفتم، هی افتادم...
تو می دانستی که من از تنهایی و تاریکی می ترسم،
ولی فتیله فانون نگاهت را پایین کشیدی!
من بی چراغ دنبال دفترم گشتم،
بی چراغ قلمی پیدا کردم
و بی چراغ از تو نوشتم!
نوشتم، نوشتم...
حالا همسایه ها با صدای آواز های من گریه می کنند!
دوستانم نام خود را در دفاترم پیدا می کنند
و می خندند!
عده ای سر بر کتابم می گذارند و رؤیا می بینند!
اما چه فایده؟
هیچکس از من نمی پرسد،
بعد از این همه ترانه بی چراغ
چشمهایت به تاریکی عادت کرده اند؟
همه آمدند، خواندند، سر تکان دادند و رفتند!
حالا،
دوباره این من و ُ
این تاریکی و ُ
این از پی کاغذ و قلم گشتن1
گفتم : « - بمان!» و نماندی!
اما به راستی،
ستاره نیاز و نوازش!
اگر خورشید خیال تو
اینجا و در کنار این دل بی درمان نمی ماند،
این ترانه ها
در تنگنای تنهایی ام زاده می شدند؟●
اگر شبی فانوس ِ نفسهای من خاموش شد،
اگر به حجله آشنایی،
در حوالی ِ خیابان خاطره برخوردی
و عده ای به تو گفتند،
کبوترت در حسرت پر کشیدن پرپر زد!
تو حرفشان را باور نکن!
تمام این سالها کنار ِ من بودی!
کنار دلتنگی ِ دفاترم!
در گلدان چینی ِ اتاقم!
در دلم...
تو با من نبودی و من با تو بودم!
مگر نه که با هم بودن،
همین علاقه ساده سرودن فاصله است؟
من هم هر شب،
شعرهای نو سروده باران و بسه را
برای تو خواندم!
هر شب، شب بخیری به تو گفتم
و جواب ِ تو را،
از آنسوی سکوت ِ خوابهایم شنیدم!
تازه همین عکس ِ طاقچه نشین ِ تو،
همصحبت ِ تمام ِ دقایق تنهایی ِ من بود!
فرقی نداشت که فاصله دستهامان
چند فانوس ِ ستاره باشد،
پس دلواپس ِانزوای این روزهای من نشو،
اگر به حجله ای خیس
در حوالی ِ خیابان خاطره برخوردی!●
تقصیر تو نبود!
خودم نخواستم چراغ ِ قدیمی خاطره ها،
خاموش شود!
خودم شعرهای شبانه اشک را،
فراموش نکردم!
خودم کنار ِ آرزوی آمدنت اردو زدم!
حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند،
نه تو چیزی بدهنکار ِ دلتنگی ِ این همه ترانه ای!
خودم خواستم که مثل زنبوری زرد،
بالهایم در کشاکش شهدها خسته شوند
و عسلهایم
صبحانه کسانی باشند،
که هرگز ندیدمشان!
تنها آرزوی ساده ام این بود،
که در سفره صبحانه تو هم عسل باشد!
که هر از گاهی کنار برگهای کتابم بنشینی
و بعد از قرائت بارانها،
زیر لب بگویی:
«-یادت بخیر! نگهبان گریان خاطره های خاموش!»
همین جمله،
برای بند زدن شیشه شکسته این دل بی درمان،
کافی بود!
هنوز هم جای قدمهای تو،
بر چشم تمام ترانه هاست!
هنوز هم همنشین نام و امضای منی!
دیگر تنها دلخوشی ام،
همین هوای سرودن است!
همین شکفتن شعله!
همین تبلور بغض!
به خدا هنوز هم از دیدن تو
در پس پرده باران بی امان،
شاد می شوم! بانو!
از یاد نبر که از یاد نبردمت!
از یاد نبر که تمام این سالها،
با هر زنگِ نا به هنگام تلفن از جا پریدم،
گوشی را برداشتم
و به جا صدای تو،
صدای همسایه ای،
دوستی،
دشمنی را شنیدم!
از یاد نبر که همیشه،
بعد از شنیدن ش آهنگِ «جان مریم»
در اتاق من باران بارید!
از یاد نبر که - با تمام این احوای-
همیشه اشتیاق تکرار ترانه ها با من بودى
همیشه این من بودم
که برای پرسشی ساده پا پیش می گذاشتم!
همیشه حنجره من
هواخواهِ خواندن آواز آرزوها بود!
همیشه این چشم بی قرار...
- یک نفر صدای آن ضبط لاکردار را کم کند!
می آیی به اولین سطر ترانه سفر کنیم؟
به هی خنده های همان شهریور ِ دور!
به آسمان ِ پرستاره ی تابستان و تشنگی!
به بلوغ بادبادک و بی تابی تکرارّ
به پنجشنبه های پاک ِ کوچه گردی...
کوچه نشین و کتاب ساز!
همیشه مرا به این نام می خواندی!
می گفتی شبیه پروانه ای هستم،
که پیله ی پاره ی کودکی ِ خود را رها نمی کند!
آنروزها، آسمان ِبوسه آبی بود!
آب هم در کاسه ’ سفال صداقتمان،
طعم دیگری داشت!
تو غزلهای قدیمی مرا بیشتر می پسندیدی!
ردیف ِ تمام غزلها،
نام کوچک ِ دختری از تبار گلها بود!
تو غزلهای قدیمی مرا بیشتر می پسندیدی!
ردیف ِ تمام غزلها،
نام کوچک ِ دختری از تبار گلها بود!
تو بانوی تمام غزلها بودی
و من تنها شاعر ِ شادِ این حوالی ِ اندوه!
همیشه می گفتم،
کسی که برای اولین بار گفت:
«سنگ مُفت و گنجشک مفت»
حتماَ جیک جیک ِ هیچ گنجشک کوچکی را نشنیده بود!
حالا،
سنگ ِ تمام ترانه های من مُفت و
گنجشک ِ شاد و شکار ناشدنی ِ چشمهای تو,
آنسوی هزار فاصله سنگ انداز و دست و قلم!
مهدی عزیز
باز هم مرا ببخش
در کلبه خود چشم انتظار عاشقانه هایی از تو برای دل نوشته های جدیدم هستم
من
من
ت
ظ
رم
به تو نگاه می کنم و می دانم که تو تنها نیازمند یک نگاهی تا به تو دل دهد
آسوده خاطرت کند بگشایدت تا به در آیی
من پا پس می کشم
و در نیم گشوده به روی تو بسته می شود
زیبا بود...
سلام.
من آپم.
خوشحال میشم به من سر بزنید.
بای
اول سلام
دوم تبریک بابت سربازی
سوم خیلی مطلب زیبایی بود ممنون که خبرم کردی منم آپم
ممنون که سر زدی
فعلا بابای
سلام خوبی ببخشید دیر آمدم آخه تازه از سفر آمدم ممنونم سر زدی شما هم خوب مینویسی من لذت بردم موفق باشی
سلام
مرسی که اومدی
خیلی خوبه همه چیز
موفق باشی گلم
میدونم که موفق
آره؟
فعلا یا علی
راستی یادم رفت بگم به سلامتی مبارکه
آزادی از بند مبارک
یا علی
سلام : به به بسلامتی مبارک باشه
انشاالله عروسیت
بدو بیا منم اومدم البته تو باید شیرینی میدادی ولی من جور
ترو کشیدم بدو بیا
سلام
به به پش کو شیرینی
زمان طولانی میشه واسه اونایی که غصه دارن . کوتاه میشه واسه اونایی که شادن .دیر میگذره برای اونایی که منتظرن .زود میگذره برای اونایی که عجله دارن. اما ...... اما ابدی میشه برای اونایی که عاشقن
آپم
سلام
سلام
بهت تبریک مگم...
پس شیرینی ما کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایشالا موفق باشی هر جا هستی
سلام
سلام
بهت تبریک مگم...
پس شیرینی ما کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایشالا موفق باشی هر جا هستی
سلام آقا مهدی خوبی ...
بازم مثلا همیشه توپ و قشنگ نوشتی جایی برای گفتن نیست .....
راستی مبارک به سلامتی خدمت تو هم تمام شد درکت می کنم امید وارم که تو زندگیت موفق باشی .....
من آپ کردم سر بزن منتظر حضور سبز ت هستم
سلام من بهت سر زدم خئب بود حرف نداره ممنون میشم بهم سر بزنیتا دیداری دوباره
سلام
ممنونم از حضور سر سبزت
به خدا نگو مشکلاتم بزرگه
به مشکلاتت بگو خدایم بزرگه
زیبا و با احساس بود
همیشه دلت مالامال از شاد باشه
سلام اولا سلام خدمت برادرخوبم دوم شیریین سربازی
سوم شکرخدا انشالله همیشه تنت سلامت ولبت پرخنده باد
کاش می دانستیم زندگی کوتاه است
کاش از ثانیه های زندگی لذت می بردیم
کاش قلبی را برای شکستن انتحاب نمی کردیم
کاش همه را دوست داشتیم
کاش معنی صداقت را ما هم می فهمیدیم
کاش هیچ کودک فقیری دیگر خواب نان تازه و داغ را نمی دید
کاش دلهایمان دریایی می شد
کاش می فهمیدیم زندگی زیباست ، و لدت می بردیم تا نهایت
کاش می دانستیم که ما نمی دانیم فردا برایمان چه اتفاقی می افتد
کاش بهانه ای برای ناراحت کردن دل های زخم خورده نبود
کاش، کاش نبود
من لینکت کردم .
تو هم منو لینک کن .لطفا
سلام
خوبی؟
آپم
بدو بیا
ممنون
سلام مهدی جان
خوبی؟
تبریک میگم ایشالا خبر ازدواجت رو بدی.
******************************
"امشب غزل می بارد از مهتاب چشمت
یک شــاپرک پر می زند در قــاب چشمت
وقتی کــه خورشیـد نگاهـت می تــراود
ماه و ستـــاره میشود بی تــاب چشمت
در یـــا شبیه ات می شود بانـــوی گلها!
این انعـکـاس آبــــــی محــراب چشـمت
دیگر ندارم ترسی از طوفــان گل ســرخ
وقتی کـه بـاشد در کنــارم قاب چشمت
با تـــو دوباره می رسد بــــاران بـه اینجا
صد آسمان هم میشود سیراب چشمت
آری دوباره مــی رســم بـر سطـــر اول
امشب غــزل میبارد از مهتـاب چشمت "
*****************************
منم اپم
سر بزنی خوشحال میشم
سلام عزیزم خوبی یاس کبود دوباره جون گرفته
میخواد همه عاشقانش رو ببینه آپ کردم منتظرم .[بوسه][قلب][گل]
سلاااااااااااااام
نه نظر من فراموش کردن یکی از خصلتای خوب آدماست که بعضی وقتام به ضررشون می شه برای همین بهت توصیه می کنم اول خوب فکرات و بکن بعد یکی رو فراموش کن
آپم
خوشحال می شم اگه بیای
قربانت یک آدم اینجوری
سلام اقا مهدی خیلی وبلاگ قشنگی داری تبریک میگم بهت تو یه روز ۹۰ تا نظر جمع کردی واقعا محشره ممنون که سر زدی بازم از این کارا بکن خوشحال میشم بای بای
سلام سلام چه وبلاگ زیبایی خیلی خوشگله مخصوصا اهنگش یه سر به منم بزن هیشکی تو وبلاگ من نیست اگه بیای خوشحالم میکنی همیشه عاشق باشی و موفق
خدای اطلسی ها با تو باشد
پناه بی کسی ها با تو باشد
تمام لحظه های خوب یک عمر
بجز دلواپسیها با تو باشد
سلااااااااااااااااااااااااام داداش مهدی خیلی وبلاگ قشنگی داری دفتر عشقت واقعا زیباس موفق باشی
(¯`v´¯)
`*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____**** ****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***______منتظرم بیای_______***
_***_____________________***
__***___________________***
___***_________________***
____***______________ ***
______***___________***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
______________*
سلام
ممنون که سر زدی ....... وب زیبایی داری
خسته نباشی و موفق باشی
بازم بسر.........منتظرتم
واسه تبادل لینکم خبرم کن
سلام دوست خوبم مهدی
وبلاگت واقعا عالیه
اگه تمام این مطالب رو خودت نوشتی بهت تبریک میگم .
راستی شما متولد ماه هستی؟
بهم سر بزن
یاحق
تبریک میگم.
به خاطر خدمت سربازیت که تموم شده.
و به خاطر این نوشته های خوشکلت.
مرسی از اینکه سر زدی
بازم بیا.
فعلا؛
سلام
تبریک می گم و امیدوارم همیشه موفق باشید...
این پست هم قشنگ بود مثل همیشه...
ممنون که خبرم کردی
موفق باشی در پناه حق
باز هم سلام
و این بار خداحافظ
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***_____________________***
_***____________ ________***
__***___________________***
___***_________________***
____***______________ ***
______***___________***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
______________*
وقت خداحافظی و خاموشیست .... خاموشی خود ترانه ای زیباست اگر بهانه آن عشق باشد.
آپ زیبایی بود
این آخرین آپ ماست
با حضورت سبزت طراوت تازه ای ببخش
به امید موفقیت شما دوست عزیز
خدانگهدار
سلام
تبریک میگم که بالاخره از خدمت سخت سربازی آزاد شدید
من آپم
( موفق باشی )
بی رحمی را در نگاهت دیدم اما باور نکردم
ریا را در چشمانت دیدم اما حس نکردم
هیچ گاه تو را اینچنین نمی دیدم
آیا می شود بی دلیل عاشق شد؟
در این گرمای سوزان سرمای زمستان را حس می کنم
بهار را در راه می دیدم اما گویی بهار هم راهش را کج کرده
در ابتدای راه خسته شده ام
پاهایم یارای رفتن را ندارند
خسته ام
با عشق خود تو را به عرش رساندم
نگو اینچنین نیست که دیگر تو را با ور ندارم
روزی باران را دوست داشتم و هوای بارانی را با تمام وجود استنشاق می کردم
اما حتی بوی باران حالم را دگر گون می کند
باور کن دیگر چیزی زیبا نیست
حتی طلوع آفتاب زیبا نیست
زیرا طلوع آفتاب به معنای شروعی دیگر است
شروعی برای انتظاری دیگر
دلم می خواهد به خوابی عمیق فرو روم
به خوابی که دیگر در آن رنگی از آفتاب نباشد
رنگی از طلوعی دیگر نباشد
نفس ها یم هر لحظه سنگین تر می شوند
حس می کنم دیگر وجو د ندارم
اما باز صدایت را که روزی شادی بخش قلبم بود حس میکنم
باز همه چیز آغاز میشود
این بار تو نیستی