عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

سری جدید جملات عاشقانه

   

جملات زیبای عاشقانه(۲)  

   

کاش هرگز نمیدیدت تا امروز غم ندیدنت را بخورم.کاش لبخندهایت انقدرزیبانبودندکه اکنون ارزوی دیدن تنها یک لحظه از لبخندهای عاشقانه ات راداشتم.کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمیشدتاچشمان من به یاد آن لحظه بهانه نگیرندو اشک نریزند

*.*.*
تک ستاره ی آسمان من تومیدانی که آسمان من فقط نور تورا دارد پس افول مکن پس نورت را دریغ مکن بتاب بر من وبا درخششت دل و جانم رامنورساز.نمیدانی چقدر دلم برای سوسوزدنهایت تنگ شده مهتاب من شب سیاهم را غرق درروشنی وسرور بنما. 

 *.*.*

ترنم زیبای زندگی در نگاه تو هویداست ودرلرزش صدای دلنشینت طنین انداز گشته است آن هنگام که بر بستر خیالم نجوا میکنی وحرفهای شیرین و امیدوارکننده بر لبانت جاری میشود وسخن از مهر به میان می آوری جان دوباره بر کالبدم میدمی عشق من پریشانیت را نبینم.این آرزوی قلبی من است.پس ترانه ام باش وجاری باش در نهروجودم...که زنده به وجود توام.....  

*.*.*

نیمه ی دیگر وجودم......وقتی با تو هستم....دیگر هیچ نمیخواهم.تو تنها با حضورت و این که بودی خودت بودی..معنای عشق را به من تشنه نمایاندی..معنای زتده بودن من با تو بودن است .نزدیک.....دور......رها.....اسیر.......دلتنگ.....شاد..معنای عشق نیز در سرنوشت من با تو...همیشه باتو بودن است وبرای تو زیستن است.  

 *.*.*

از سر دلتنگی از سر درد مینویسم .کاش دلی نبود.خدای من.این چه دلی است آه خدای من کاش دلم وسعتی نداشت کاش به اندازه ی کف دستی بود که به آنی میشد آنرا بست چرا دلم دریایی شدکاش در چشمانم رازدلم نهفته نبود.....کاش در دلم رنجی نبود..کاش بی تاب وبی خواب نبودم.وای بر ای کاشهایم....تنهایم مگذار. 

 

فرستنده :

نیما.ارمیس   ایمیل   وب لاگ
*.*.**.*.**.*.**.*.*

بگذار خطهای تیره را از نوشته هایم پاک کنم و حرف هایم را در اب رودخانه ای که از کنار نفسهای تو میگذرد بشویم.می خواهم خودم را برای رسیدن به تو اماده کنم.هر روز صدایم را صیقل می دهم روحم را به باغستانهای لیمو می برم و دل ساده ام را از سینه بیرون می اورم تا ببینی چقدر دوستت دارم...

*.*.*

زیبایی دنیا را تنها آن لحظه که به چشمان تو نگریستم دریافتم و از آن پس هیچ لحظه ای از عمرم بدون اندیشه تو سپری نشد.اگر عمر من تنها یک شب باشد آرزو دارم همان یک شب را با تو بگذرانم چرا که محبوبم این دنیا تنها هنگامی زیباست که در کنار تو باشم.عشق من تمنای زندگی با تو را در دل دارم و دوست دارم هر شب در عشق تو ذوب گردم.من دل بسته عشق تو شدم و دیدی که به عشقت پاسخ دادم.تو اجازه دادی که عشقت را در دل احساس کنم.پس با قلبم تو را صدا میزنم ...

*.*.*

همه دوست دارند چشمهایشان را بگشایند و آنچه دوست دارند ببینند و در این حسرت، اندوهگینند اما من نه هر لحظه که چشمهایم را به روی تمام دنیا می بندم تو را میبینم به شادی حضور همیشگی ات در تک تک سلولهای روح و جسمم دنیا را از چشم تو  نگاه میکنم و همه چیز دلپذیر میشود دنیا را آنطور که هست می پذیرم و می بینم زیرا تو با منی یگانه ام  ...

*.*.*

رویایی دیدم رویایی غریب ... در رویا یک آرزوی من بر آورده می شد هر آرزویی که می خواستم.اما من آرزوی ثروت یا خانه ای با شکوه نکردم و آنچه که آرزو کردم تنها یک روز دیگر بودن در کنار تو بود.یک روز دیگر، زمانی دیگر، غروبی دیگر در کنار تو و آنگاه شاید راضی می شدم.اما می دانم که همان یک روز با تو بودن باز هم در دل من تمنای یک روز دیگر با تو به سر بردن را بر جای می نهد.قبل از هرچیز دعا می کردم زمان به آرامی سپری شود.تو را ثانیه به ثانیه در آغوش می گرفتم و میلیون ها بار می گفتم دوستت دارم ، دوستت دارم و این تمامی آن کاری بود که من در آن یک روز با تو می کردم.روزی دیگر زمانی دیگر غروبی دیگر و آن گاه شاید راضی می شدم ...

*.*.*

تقصیر سرنوشت " به با تو بودن عادت کرده ام گاه و بی گاه به خوبی هایت به مهربانی هایت خو گرفته ام اما تو از رفتن و جدایی می گویی و من پر از هراس و دلهره ....... می خواهی بروی ؟ باید جلوی ساعت زمان را بگیرم اما نه نمی توانم ، دستم به ساعت زمان نمی رسد ...... به ماه گفتم : تومی خواهی از پیشم بروی ماه زیر گوشم آهسته نجوا کرد : لحظه ی دیدار نزدیک است دوباره گفتم : پس غم دوری اش را چه کنم ؟ ...

*.*.*

سلطان قلبم کاش باور داشتی که همیشه در قلب منی عاشقانه دوستت دارم تا بی نهایت ... کاش باور داشتی که در جنگل همیشه سبز خاطراتم تک درخت یادت را همیشه جنگلبان خواهم بود ... کاش باور داشتی که غم غصه هایم را مرحمی جزء تو التیام نخواهد بخشید ... کاش باور داشتی که تک فانوس شبهای بی ستاره ام هستی ... سلطان قلبم بیا که دیگر زمانی نمانده است برای باور دوباره زندگی ... پس دستم را بگیر و التماس دستم را بپذیر... 

 

فرستنده : بهاره  وب لاگ  

*.*.**.*.**.*.**.*.* 

دلم برای کسی تنگ است                                                                     
که چشمهای قشنگش را                                                    
به عمق آبی دریا می دوزد                                  
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند                                          
دلم برای کسی تنگ است                          
کسی که خالی وجودم را از خود پر می کند
و پری دلم را بی وجود خود خالی
دلم برای کسی تنگ است                          
کسی که بی مانند است
کسی که دوست داشتن را تنها او میفهمد
دلم برای کسی تنگ است                          
که وقتی می آید زبانم بند می آید از شوق ...... و پایان میدهد حضور سبزش بر غمهایم کسی که بیش از حد تصور  دوستش میدارم.کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود

دوست داشتنی  ترین فرد روی زمین است 

 

فرستنده :

نیما.ارمیس   ایمیل   وب لاگ 

 *.*.**.*.**.*.*

مـــــاندم!* من ماندم که با تو بروم به سر قله احساس . که قدم بزنیم در کوچه بن بستِ شکوه خالی از شک ...خالی از ترس ...خالی ازبیم ** من گاه با خود می گویم: که چرا بین من و تو اینهمه فاصله است اینهمه دوری راه... اینهمه سختی هجر.. که جدائیم چرا؟ *** روزهایی که بی تو می گذرد ... گرچه با یاد توست ثانیه هاش آرزو باز میکشد فریاد... در کنار تو می گذشت ایکاش

 

فرستنده : بهاره  وب لاگ    

 

*.*.**.*.**.*.*

تمام راهها به گیسوان تو ختم می شوند.تمام ابرها در دستان تو به دنیا می آیند
و تمام آفتابها از چشمان تو آغاز می شوند.
صدایم را بشنو ای یگانه ای که از همه کهکشانها بالاتر نشسته ای!
صدایم را که در آغوش گلها معطر شده به اتاقت راه بده !
کجا به سراغت بیایم؟ای آخرین آرزوی من!درجنگلهای انبوه و شرجی شمال یا کوهستانهای
مغرور غرب؟ بی قراری ام را برای که بگویم ؟ به پیچکهایی که هرگز تا ارتفاع تو قد نمی کشند
یا درختانی که دستشان به دامان تو نمی رسد ؟
از تو فقط با دهانهایی گفتگو می کنم که بارها نام تو را بوسیده اند ؟
با دریاهایی که شب و روز در تو غوطه می خورند ؟
با دلهایی که بوی شیرین فرهاد را دارند .
صبح ها که آسمان را آرام تکان می دهی و بر پلکهایمان خورشید می ریزی ؟
باتوحرف میزنم ؟درحالیکه بارانها به دورم حلقه زده اند و حرفهایم را ترجمه میکنند .
ای نازنین تر از افسانه های ناگفته ! بضاعت من اندک است .
هدیه ای برای تو ندارم جز لبخندهایی که طعم عشق را دارد و اشکهایی که از چشمه های ملکوت زلال تر است .
من و شقایق و نارنج همزمان به دنیا آمده ایم ؟
در روزی که دستهای محبوب تو که لبریز از عشق بودند در تپه های ازل سنبله ها و یاسمن ها را می آفریدند .
ای قشنگتر از روزهای عاشقی ! ای دلپذیر تر از ساعتهای پرتپش انتظار !

فرستنده :

                                      نیما.ارمیس   ایمیل   وب لاگ 

 

 

اس ام اس های عاشقانه - عکسهای عاشقانه ( کلیک کنید )   

نظرات 105 + ارسال نظر
غریبه آشنا پنج‌شنبه 20 اسفند 1383 ساعت 12:03 http://hiva83.blogsky.com

سلام وب زیبایی داری
من ندنم که کیم...!
من فقط می دانم
که تویی شها بیت غزل زندگیم

به من هم سر بزن
http://hiva83.blogsky.com

هوشنگ قربانیان پنج‌شنبه 4 فروردین 1384 ساعت 22:55 http://www.rahnama1378.blogspot.com

سال نو مبارک.موفقترباشی.

بهناز چهارشنبه 24 فروردین 1384 ساعت 18:08

سلام.
پایان راه عاشقی درد است زجر است
پایان ره را دیدم اغاز کردم

[ بدون نام ] جمعه 18 آذر 1384 ساعت 20:30

عشق ما(فاطمه) شنبه 24 آذر 1386 ساعت 13:59 http://eshghghema.blogfa.com

وبتون خیلی جالبه
به ما هم سر بزنین
موفق باشین
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد