-
تویی همه کسم
سهشنبه 17 اردیبهشت 1392 20:02
تویی همه کسم چند خط بیشتر نمانده تا برسم به حسی که باید آن را ابراز کنم به تو... از اول خط تا اینجا خیسی چشمهایی بود که مرا تا آنجا همراهی کردند آن جایی که تو هستی و من در برابر توام و چند نقطه تا لحظه ای دوباره و یک احساس عاشقانه چقدر سختی کشیدم ، از اول این خط تا آخرش شیرینی و تلخی های زندگی را چشیدم و شیرین ترین...
-
سزای تو
یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 19:21
سزای تو دل شکسته بود ،راهی نداشت ، رفت و هیچ جای صحبتی نگذاشت فکر میکرد به سوی او میروم ، هر جا برود من مخالف او میروم در فکر او ننشسته ام ، تمام درهای خاطره ها را بر روی دلم بسته ام من برای خودم رفتم و او برای دلش ، بی خیال که هر چه آمد بر سرش نه لحظه ای که از او یادی کنم ، نه یک لحظه که فکر برگشتن کنم او ارزشی نداشت...
-
در پناه تو
چهارشنبه 28 فروردین 1392 18:58
در پناه تو خیلی وقت است که قلبم را سپرده ام به تو خیالم راحت است هم از بابت قلبم و هم از تو با صدای قلب تو میروم به اوج احساساتم از تو مینویسم، از چشمانت ، مینویسم که عاشقتم خیلی وقت است بسته ام چشمهایم را بر روی همه تو به من یاد دادی رسم عاشقی را ، ای عشق جاودانه یاد تو و مهرت همیشه در دلم ، تو چقدر مهربانی گلم بگیر...
-
غرق در اشتباهم
دوشنبه 12 فروردین 1392 20:49
غرق در اشتباهم فکر میکردم بی وفایی ، هوای دلم را نداری فکر میکردم رفتنت بوی خیانت میداد ، دلت ارزشی به دلم نمیداد فکر میکردم تو هم مثل همه هستی ، آمده ای که بشکنی دلم را و بروی در جستجوی تو آمدم به اینجا و آنجا ، هر چه گشتم ندیدم تو را ای عشق بی وفا تا دیدم جای قدمهایت را ، پا گذاشتم روی همه آنها تا رسیدم به دریا... و...
-
طلوع آخر
یکشنبه 6 اسفند 1391 17:56
طلوع آخر در آخرین طلوع عشقمان آنچه در دلم بود را به تو گفتم و بعد از آن تنها سایه ای را دیدم از دور دستها که می رود ... میرود و پشت سرش را هم لحظه ای نگاه نمیکند که ببیند یکی با چشمهای خیس نظاره گر غروب آفتاب دلش است ... و این چشمهای خیس نگذاشتند من حتی لحظه رفتنت را هم ببینم تنها میدانستم داری میروی شکایت از دل ،...
-
گرمای عشق در قلبمان
شنبه 28 بهمن 1391 18:58
گرمای عشق در قلبمان نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند آن عشقی که میگویند تو نیستی تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی.... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره...
-
اولین و آخرین بی وفا
جمعه 20 بهمن 1391 11:10
میلاد محبوبترین وبلاگ عاشقانه :» دفتر عشق 8 ساله شد ششصد و هفتادمین پست در جشن 8 سالگی دفتر عشق بیوگرافی نویسنده:» مهدی لقمانی متولد 16 مهر 1363 - شیراز تحصیلات : لیسانس عمران مدت وبلاگ نویسی : 11 سال درد دل نویسنده با مخاطبانش:» و سپاس خداوندی که به من احساس داد ، احساسی که بتوانم آنچنان از آن بنویسم که دلهای همه را...
-
زیر خاکستر عشق
سهشنبه 10 بهمن 1391 20:05
زیر خاکستر عشق شاید امشب آن شب پرستاره نیست در پشت پرده سیاه شب خورشیدی نیست چرا بنشینم به انتظار فردای روشن وقتی نیستی چرا بی قرار بمانم چرا امشب را به شوق دیدنت بیدار بمانم یاد آن لحظه ها حسرت آن روزها نگاه به خاکستر شدن خاطره ها ، چه کنم در دل یاد تو را با اینکه رفته ای ، اما تا ابد با منی نه آنگونه که در کنارم...
-
چشم انتظار همنفسم
یکشنبه 1 بهمن 1391 19:51
چشم انتظار همنفسم دوستت دارم ای عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام ، تو را میخواهم ای تو که آنقدر دور شده ای از من که دیگر نمیبینمت ، و این قلب من است که شاید حسرت داشتن تو را برای همیشه داشته باشد دوستت دارم ای تو که هر چه فکرش را میکنم برای من برای قلبم و احساسم مثل و مانندی نداری و می آیم به سویت ، دنبال میکنم عطر و بویت...
-
شعر نیمه تمام من
شنبه 23 دی 1391 18:06
« شعر نیمه تمام من » سهم من از با تو بودن شکستن بود ، از قلبت به من کوله باری از غمها رسید از قلبت به من لحظه هایی رسید مثل این لحظه که همچنان اشک میریزم از اینکه دیگر نیستی طعمه ی سرنوشت شده ام ، و زندگی آنقدر بی خیال است که جان مرا نمیگیرد عشق هرگز نمیمیرد و تو هیچگاه دوباره نمی آیی امروز میگذرد و تو هیچگاه مرا...
-
باران عشق تو
سهشنبه 12 دی 1391 19:33
باران عشق تو در این روز بارانی ،هوا پر شده از عطر عشقت تو را سپرده ام به نسیمی که بوی باران میدهد بارانی که مرا لبریز میکند از آنچه قلبم را پر تپش کرده ... دستهایم پر از لطافت دستان تو ، آغوشم باز است برای در میان گرفتن تو تا از خیسی تنت خیستر شوم در زیر باران تا فاصله بگیرم از زمین و آسمان تا بروم به رویاهایم ،...
-
بی وفا
شنبه 2 دی 1391 19:30
بی وفا بی خیال تر از همیشه ای ، بی وفاتر از گذشته ای ، با آن دل سنگت مرا تنها گذاشتی و داری میروی... نه فکر آنکه مرا وابسته کرده ای به خودت ، نه یاد آنکه خاطره ها نمیسوزاند دلت ... و میسوزاند دل من را هر چه خاطره بینمان گذشته ، و عذاب میدهد این دل خسته ... خواستم لحظه ای به بی تو بودن فکر کنم ، دیدم که نمیتوانم ، چه...
-
لمس شاعرانه من
پنجشنبه 23 آذر 1391 20:31
لمس شاعرانه من و این دلتنگی ها ، آخر خط همه دلواپسی ها، رسیدن به آنچه برای رسیدنش لحظه ها را میگذرانیدم و خاطره ها بر زندگی مان نقش میبندد به امید آن روزی که عشقمان نقش بر آب نشود کاش میشد از همان آغاز مال هم بودیم ، نه اینکه نیمی از عمرمان گذشته باشد و همدیگر را پیدا کرده باشیم این تویی عشق بی همتای من ، لحظه به لحظه...
-
آه این دل
سهشنبه 14 آذر 1391 17:33
آه این دل مدتی است از شکسته شدن این دل گذشته ، هنوز قطره هایی از اشکهای آن روزها بر چشمانم نشسته ، حالم بهتر نیست از این دل خسته ... نمیدانم کیستی ، غریبه ای یا آشنایی ، تنها میدانم تو برای دلم یک بی وفایی نه به فکرت هستم نه در حال فراموش کردنت ، شاید دلم باشد در حال یاد کردنت یاد میکند از تویی که از یاد برده ای مرا ،...
-
هوای آلوده دلت
دوشنبه 6 آذر 1391 17:11
هوای آلوده دلت هوای سرد دلها ، در آغوش گرم عشقها! با دلی نا امید از همه چیز ، با لبی خشکیده از یک چیز و این حادثه ی ناچیز این رفتن بیهوده است ، اگر نماند هوای جاده آلوده است ، خیالش از همه چیز آسوده است اما دلش در خیالات باطل به خواب رفته است! هم خواب و هم بیداری ! خواب و بیداری اش مثل هم است ، تمام فکرش پیش دل است ،...
-
لبریز از عشقیم
جمعه 26 آبان 1391 13:22
لبریز از عشقیم در آغوش توام ، آرام تر از همیشه ، و ای کاش میشد که همیشه اینجا بمانم، آغوشت را آخرین سرپناه خودم بدانم، اگر عمری باقی نمانده ، در آغوش تو بمیرم... همینجا میمانم ، همینجا تمام حرفهای دلت را میخوانم، و همینجاست که میدانم مرا دوست داری ،خیالم راحت است هیچگاه تنهایم نمیگذاری میروم به اعماق خاطره هایمان ، چه...
-
با هم ولی تنها
یکشنبه 21 آبان 1391 19:35
با هم ، ولی تنها میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی... من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ، تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،او که میفهمد حال ما را کسی نیست جز...
-
او رفته بود
شنبه 13 آبان 1391 17:49
او رفته بود... نه شوقی برای ماندن ، نه حسی برای رفتن ، نه اشکی برای ریختن ، نه قلبی برای تپیدن نه فکر اینکه تنها میشوم ، نه یاد آنکه فراموش میشوم بی آنکه روشن باشم ، خاموش شدم ، غنچه هم نبودم ، پرپر شدم بی آنکه گناهی کرده باشم ، پر از گناه ، یخ بسته ام دیگر ای خدا... تحملش سخت است اما صبر میکنم ، او که دیگر رفته است ،...
-
گرفته دلم
جمعه 5 آبان 1391 12:34
گرفته دلم گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی... نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ، نیست روزی که از...
-
قلب سوخته
شنبه 29 مهر 1391 20:01
قلب سوخته ا ز این شاخه به آن شاخه پریدی ، از این قلب رفتی و به قلبی دیگر نشستی ، عین خیالت نیست که دلم را شکستی، انگار نه انگار که روزی با هم عهدی را بستیم مگر یادت نیست به هم قولی را دیدیم، قراری گذاشتیم ، حرف از زندگی بود ، از عشق که بگذریم حرف از وفاداری بود تو خودت این را خواستی که خاطره هایمان بسوزد ، عشق همینجا...
-
بیقرار
جمعه 21 مهر 1391 10:29
بی قرار در این شبهای بی قراری چیزی نمانده که با دلم در میان بگذاری همه چیز از احساست پیداست ، در این لحظه های نفسگیر ، چیزی نمانده جز دلتنگی و انتظار و این دل عاشق من ، همیشه بهانه میگیرد از من ... بهانه تو را ، تو را میخواهد نه دلتنگی ها را، تو را میخواهد نه به انتظارت نشستنها را در این شبهای بی قراری چیزی نمانده از...
-
فصل عشق من
جمعه 14 مهر 1391 23:45
فصل عشق من بیست و هشتمین طلوع پاییزی من به وسعت پاییز ، زندگی بدون خزان سبز نیست اطرافم پر از برگهای زرد است ، درون پاییز یک دنیا حرف است ، دلم تنگ است ، دلم تنگ است و یک عالمه درد دل در یک فصل نو ، و من همچنان قدم میزنم میروم در حالی که برگها نیز همسفر پاهای خسته من هستند در حالی که صدای همه برگها در آمده ، و این خش...
-
درگیر عشق
جمعه 7 مهر 1391 18:23
درگیر عشق درگیر توام ، منی که مال توام ، تویی که زندگی ام هستی ، از آغاز تا آغاز دوباره اش با دلم هستی و تو آغاز من هستی ، این تو هستی که تنها مال من هستی ، کسی جز تو در قلبم جایی ندارد ، عشق بی تو هیچ معنایی ندارد این لحظات با تو بودن است ، که زندگی همیشه پر از عشق و لبخند عاشقانه است ، این روزهای من است ، مثل آن...
-
دلم از تو گرفته
پنجشنبه 30 شهریور 1391 19:49
دلم از تو گرفته با اینکه خیلی دوستت دارم اما ، دلم از تو گرفته ... ببین چشمانم را که قطره های اشک بر روی آن نشسته نه آرامم میکنی نه با قلبم مدارا میکنی ، نه میگویی دوستم داری ، نه فکری به حال قلبم میکنی اینگونه میشود که در لحظه های دلتنگی ام با غمها سر میکنم نه با صدای مهربان تو، این حسرت است که در دلم نشسته از سوی...
-
از نگاهت خواندم...
پنجشنبه 23 شهریور 1391 19:58
از نگاهت خواندم ... از نگاهت خواندم که چقدر دوستم داری ، اشک از چشمانم ریخت و از چشمان خیسم فهمیدی که عاشقت هستم حس کن آنچه در دلم میگذرد ، دلم مثل دلهای دیگر نیست که دلی را بشکند تو که باشی چرا دیگر به چشمهای دیگران نگاه کنم ، تو که مال من باشی چرا بخواهم از تو دل بکنم وقتی محبتهایت ، آن عشق بی پایانت به من زندگی...
-
به تو که رسیدم
پنجشنبه 16 شهریور 1391 23:55
به تو که رسیدم... به تو که رسیدم تنها شدم ، به جای قلبت ، غم در دلم نشست و به جای تو ، اسیر تنهایی شدم به تو که رسیدم دستان سرد غم را گرفتم و آرام در آغوش سرد بی محبتیها خوابیدم به تو که رسیدم انگار به هیچ چیز نرسیدم ، انگار راهی که رفتم بن بست بوده ، اینجا ، آن جایی که میخواستم نبوده هیچگاه مرا درک نکردی ، هیچگاه بی...
-
لمس عشق
پنجشنبه 9 شهریور 1391 20:29
لمس عشق از تو به آسمانها رسیدم ، شدم خورشید و بر روی دنیا تابیدم از تو به دریاها رسیدم ، مثل یک موج خروشان در آغوش ساحل قلبت خوابیدم از تو به عشق رسیدم ، عاشق شدم و راز عشق را فهمیدم از تو به همه چیز رسیدم ، شدم همدلی برایت و همه درد دل هایت را شنیدم از تو به فرداها رسیدم ، خوشبختی را در کنار تو بر روی صفحه دفتر عشق...
-
یکی بود یکی نبود
جمعه 3 شهریور 1391 13:26
یکی بود ، یکی نبود یکی بود یکی نبود ، من بودم و تو نبودی ، زیر سقف اتاق تنهایی ، تو را میخواستم و رفته بودی یکی عاشق بود ، یکی بی وفا ، من مثل شیشه شکستم و تو خرده شیشه ها را گذاشتی زیر پا یکی به انتظار ، یکی بی خیال ، من در انتظارت نشستم و تو شدی حسرتی در این انتظار یکی بود یکی نبود ، من بودم و تو رفته بودی ، برای...
-
بودنم بسته به بودنت
جمعه 27 مرداد 1391 14:55
بودنم بسته به بودنت اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تا ابد مال منی ، حتی اگر نباشی ، حتی اگر مرا نخواهی تو نمیدانی وسعت عشقم را ، چگونه آهسته بگویم وقتی نمیشنوی صدای فریادم را... لحظه های نبودنت تصویریست از یک شب بی ستاره ، از آن شبهایی که بی قرارتر از دلم دلی بی تاب نیست ، بدان قدر دلی را که مثل آن در پی عشقش نیست!...
-
عشق بر باد رفته ما
پنجشنبه 19 مرداد 1391 19:05
عشق بر باد رفته زمانی بود که در دلم نشستی ، با تمام وجود دلم را شکستی، رفتی و آن روزها گذشت ، نه یادی کردی از من ، نه گرفتی سراغی از دل من ، یادم می آید لحظه رفتنت گفتی دیگر نه تو نه من! نمیخواهم بازگردم به گذشته ، باز هم مثل گذشته تکرار میکنم که گذشته ها گذشته اما شاخه ای که شکسته ، دیگر نشکفته.... دلی که شکسته دیگر...