عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

به تو که رسیدم

به تو که رسیدم...  

 

به تو که رسیدم تنها شدم ، به جای قلبت ،

غم در دلم نشست و به جای تو ، اسیر تنهایی شدم

به تو که رسیدم دستان سرد غم را گرفتم  

و آرام در آغوش سرد بی محبتیها خوابیدم

به تو که رسیدم انگار به هیچ چیز نرسیدم ،

انگار راهی که رفتم بن بست بوده ، اینجا ، آن جایی که میخواستم نبوده

هیچگاه مرا درک نکردی ، هیچگاه بی وفایی هایت را ترک نکردی ،

به جای اینکه مرحمی برای دلم باشی ، دلم را پر از خون کردی

در لحظه های دلتنگی نه تنها به سراغم نیامدی ،

از من دورتر شدی ، با من مثل غریبه ها شدی

در لحظه های خواستنت ، با التماس میگفتم که میخواهمت ،

نیامدی به کنارم و همنشین غریبه ها شدی

من باورت کردم ، تو چشمهایت را بستی ، قلبم عاشقت شد و تو درها را بستی ،

به خیال تو بودم ، بی خیالم شدی ، تا آمدم به سویت ، رفتی،

تا خواستم احساستم را به تو بگویم فراموشم کردی

هر چه به دنبالت می آمدم ، تو راهت را کج میکردی ،

هر چه میگفتم نرو ، تو راه خودت را میرفتی ، 

تا اینکه به بیراهه رفتی و  تو را گم کردم ،

با اینکه غرورم شکست اما باز هم برای دیدنت  

تمام کوچه پس کوچه ها زیر و رو کردم

دوباره دیدمت ، چه با شوق به سویت دویدم ، حس کردم سایه ای را همراهت

،آن غریبه کیست در کنارت ، چه عاشقانه گرفته ای دستهایش !!!

به تو که رسیدم ، شکستم ، تو مرا زیر پاهایت له کردی  و رفتی  

حتی به زمین هم نگاه نکردی

همیشه آغازش خوب است ، آخرش تاریک میشود ،

من از شوق دیدنت، چشمهایم خیس بود و آغازش را ندیدم ،

حالا چگونه در این تاریکی آخرش را ببینم؟!  


«««« written by Mehdi Loghmani »»»

خواهش میکنم بدون ذکر منبع و نام نویسنده کپی نکنید!

 دانلود دکلمه شعر بالا با صدای خودم :» ( کلیک کنید ) 



نظرات 105 + ارسال نظر
zahra... یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 01:08 http://eshghehavval.blogfa.com

سلام ...!
ممنون که بهم سر زدی ...!
شما هم لینک شدی ...!
فعلن ...!

stay with me دوشنبه 27 شهریور 1391 ساعت 10:47 http://royaye-soorati.blogfa.com

مرسی که بهم گفتی
راستی قالبت خیلی خیلی خوشگله

مرغان شاخسار طرب چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 21:01 http://morghaneshakhsareterab.persianblog.ir/

از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت
هر که شد بیمار درد عشق بهبودی نداشت
بود روزی آن عنایتها که باما می‌نمود
خوش نمودی داشت اما آنچنان بودی نداشت
دوش کامد با رقیبان مست و خنجر می‌کشید
غیر قصد کشتن ما هیچ مقصودی نداشت
عشق غالب گشت اگر در بزم او آهی زدم
کی فروزان گشت جایی کاشتی دودی نداشت
جای خود در بزم خوبان شمعسان چون گرم کرد
آنکه اشک گرم و آه آتش آلودی نداشت
داشت سودای رخش وحشی به سر، در هر نفس
لیک از آن سودا چه حاصل یکدمش سودی نداشت
وحشی از درد محبت لذتی چندان نیافت
هر که جسمی ریش و جان درد فرسودی نداشت

مائده چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 21:07 http://http://noloveypr.blogfa.com/

سلام آقا مهدی
خوب هستید؟ممنونم که بهم سرزدی........

ایدا پنج‌شنبه 30 شهریور 1391 ساعت 17:11 http://http:/eshgh226.blogfa

سلام ...
بدوبیاتولده دوستمه نمی خوای بهش تبریک بگی
راستی کادوفراموش نشه عوض کادو یه تبری خوشگل بگو مرسیییی[چشمک]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد