عشق ،جملات کوتاه عاشقانه(۱۷)

 سری هفدهم جملات کوتاه عاشقانه با متنهای مهدی لقمانی 

برای خواندن جملات به ادامـــه مطلــب بروید.    

آرشیو کامل جملات کوتاه عاشقانه ( کلیک کنید ) 

تو همان آرزوی دست نیافتنی منی که اینک 
در کنارمی ،
عزیز دلمی ، 
قلبمی ، 
که عاشقانه در سینه ام میتپی  و به من 
نفس میدهی ، 
جان میدهی ، 
زندگی میدهی . 

اگر زندگی ،همیشه با تو بودن است ، دلم نمیخواهد هیچگاه بمیرم
اگر آن مردن ، از عشق تو مردن است ، دلم میخواهد در همین لحظه فدایت شوم

گوش کن به صدای تپشهای قلبت،
صدا کن اسم او را که دوستش داری
صدا کردی اسمم را ، سرت را بر روی سینه ام گذاشتی و فریاد عشق را شنیدی
صدایی که از قلب من بود ، همان فریاد تو بود ، فریاد زدم دوستت دارم
آنچه در قلب تو بود ، احساس من بود
عزیزم گفتن این احساس بهانه ی من بود

با خود گفته بودم فراموشت میکنم ، اما روزی می آید ، 
مثل امروز ، لحظه ای می آید دلگیرتر از دیروز ، که باز آن خاطرات بی تکرار ، 
دوباره در خیالم تکرار میشود 

به یادت است حرفهای روز اول آشنایی را
به یادت است قول و قرارهای آن روز بارانی را
به یادت است فریاد دوستت دارم را
به یادت است از اول کوچه دویدن، به شوق در آغوش کشیدن من را
میگفتی میخواهم دنیا نباشد اما مرا داشته باشی
یک لحظه نیز نیامده که بدون من نفس کشیده باشی 

عطر گلهای نرگس دیوانه میکند مرا ، حرفی بزن، چرا اینگونه نگاه میکنی مرا
به تو مدیونم ای خدا ، 
این مهربانترین فرشته ات بود که برایم فرستادی از آن سوی دنیا

از اینکه عاشق توام، انگار که تمام لحظه های قشنگ دنیا مال من است
این لحظه را از من نگیر ،کلید خوشبختی تنها با تو در اختیار من است 
آهای بی وفا حالا که فهمیدی چقدر دوستت دارم ، دیگر یادی از ما نمیکنی
مثل آن روزهای اول آشنایی نام مرا صدا نمیکنی
برای شنیدن صدایم لحظه شماری نمیکنی
برای شنیدن دوستت دارم از سوی قلبم بی قراری نمیکنی  
میخواهم تو را  ، در همین لحظه، همینجا
نیاز دارم به تو ، به تو  ای عشق بی همتا  
دسته دسته چیده ام گلهای نرگس را برای تو
تا آن لحظه که می آیی آنها را با احترام تقدیم کنم به چشمهای مست تو   
از آن روز تا به امروز تنهای تنها مانده ام
دل به هیچکس ندادم و هنوز با غصه ها مانده ام
نمیتوانم فراموشت کنم ، محال است روزی بیاید که یادت نکنم
یا با دیدن عکسهایت گریه نکنم     این نیست حال و هوای گذشته های دور من
اینک حس میکنم تویی زندگی من
گرتو نباشی نیست نفسی برای زنده ماندن من
یک جمله باقی مانده که ناتمام نماند شعر من
خیلی دوستت دارم عشق من   
مثل تو ، همصدا با عشق هستم
تو که میدانی من تنها، عاشق تو هستم
چون روزی مثل تو بوده ام ، روزی در آرزوی داشتن تو بوده ام
حالا تو را دارم ، انگار که دنیا را دارم
میدانم تو نیز مثل من روزی آرزوی داشتن دنیا را داشتی
حالا تو زندگی منی و من دنیای تو
تمام احساسات عاشقانه ی من تقدیم به تو    تا نفس در سینه دارم، عشق تو را همیشه در دل دارم
هنوز صدای آن فریاد در گوشم است ...
هنوز امواج زیبای احساست ، عاشقانه در آغوش میگرد ساحل دلم را...   
مثل پروانه ای که عاشقانه بر روی گل مینشیند
احساسم نیز عاشقانه بر روی دلت مینشیند    
تو ماه منی ، چه زیبا و نورانیست شبهای تیره و تار با وجود تو
ای قشنگترین بهانه ، چه دلنشین است بهانه های عاشقانه ی تو   
مثل او که عاشق باران است ، عاشق تو هستم
باران نمیبارد ، به انتظار باریدن بارانم
و باز تو نمی آیی ، و من به انتظار آمدنت مینشینم چون عاشق این انتظارم.    اینکه هر روز صدایت را بشنوم عادت نیست ، نیاز قلب عاشقم است
دیدنت عادت نیست ، نفسی دوباره برای زنده ماندنم است  
هر چه از نبودن بگویی ، من از بودن می گویم
هر چه از فاصله بگویی ، من از در کنار تو بودن میگویم
هر چه از من نفرت داشته باشی ، من از عشق تو میگویم
هیچگاه از عاشق بودن خسته نمیشوم