ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سری ششم قطعات زیبای عاشقانه
برای دیدن قطعات به ( ادامه ی مطلب ) مراجعه کنید.
اگه تو دنیا هیچی هیچی نداشته باشی مطمئن باش سه چیز همیشه مال تو هست:خدای مهربون، فکرای قشنگ وقلب کوچیک من
زندگی سخت نیست ما سختش میکنیم – عشق قشنگ نیست ما قشنگش میکنیم-
دل ما تنگ نیست ما تنگش میکنیم – دل هیچ کس از سنگ نیست ما سنگش میکنیم
به عشق گفتم : تا تو رو دارم تنها نیستم من رو تنها گذاشت و رفت .... به احساس گفتم: تا تو رو دارم تنها نیستم من رو تنها گذاشت و رفت ....به وفا گفتم: تا تو رو دارم تنها نیستم اونم من رو تنها گذاشت و رفت.... ولی وقتی به تنهایی گفتم: تا تو رو دارم تنها نیستم ، موندو همدمو مونسم شد
به پایان فکر نکن .. اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند ..
بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز
ماهی به آب گفت : تو نمیتونی اشکای منو ببینی , چون من توی آبم...
آب جواب داد اما من میتونم اشکای تو رو احساس کنم چون تو توی قلب منی
در سکوت می توان نگاه را معنا کرد و آن را با عشق به دل پیوند زد می توان بهار را به دیدار برگهای خزان زده برد و برای رازقی های امید از عطر دوست داشتن گفت می خواهم سکوت کنم و تنها به حرف نگاهت گوش کنم
هیچ وقت نذار هر رهگذری که رد میشه رو دلت یادگاری بنویسه
چون بعدا پاک کردنش خیلی سخته
یکدیگر را دوست بدارید و چنانچه به این کار قادر باشید
پس همه کارها ی دیگرخود به خود روبه راه خواهند شد
دوست داشتن کسانی که دوستمان میدارند کار بزرگی نیست،
مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم
ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما می کنی ؟
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا می کنی
شهریار
کاش اینجا بودی
کاش در باغچه سبز دلم می ماندی
کاش شعر غم من را
ز افق های غریب نگهم می خواندی
کاش اینجا بودی
کاش گلهای فراق تو گهی می پژمرد
کاش گنجشک دلت
در غم من می آزرد
و جدایی می مرد
کاش اینجا بودی
کاش اینجا بودی
همیشه دوست داشتم ابر باشم.چون ابر انقدر شهامت داره
که هر وقت دلش میگیره جلوی همه گریه کنه
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
هیچ گاه برای آمدنت باران را بهانه نمیکردی رنگین کمانم
هر جا بگذرد تابوت من غوغا به پا خیزد که گویند :
چه سنگین می رود تابوت این مرده از بس آرزو دارد
از کبوترپرسیدم : زندگی چیست؟ پرهایش را تکان داد و جواب نداد ازدریا پرسیدم:زندگی چیست؟ خروشید و جوابم را نداد ازآفتاب پرسیدم:زندگی چیست؟ غروب کرد وجوابم را نداد ازانسان پرسیدم:زندگی چیست؟ گفت: زندگی خون دل خوردن است اولش عشق وبعد مردن است.
نیامد ز سوی تو هم خبری نداری تو بر حال من نظـری شکایت برم از تو پیش خدا تو را خاطر افتاده با دگـری
مهربانی را در نگاه منتظر کودکی دیدم که آبنباتش را به دریا انداخت تا اب شیرین شود
ما چون ز دری پای کشیدیم ،کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه ی بامی که پریدیم ، پریدیم رم دادن صیدِ خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم صد باغ بهارست و صلای گل و گلشن گر میوه ی یک باغ نچیدیم ، نچیدیم وحشی ! سبب دوری و این قسم سخن ها آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم