عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق، قطعات زیبای عاشقانه۳

سری سوم قطعات زیبای عاشقانه   

 

برای دیدن قطعات به ( ادامه ی مطلب ) مراجعه کنید.  

 

گر خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

 

 

او بگویید .............!!!
هیچ بادی نتوانست پیغام مرا پشت دل او ببرد لااقل اگر روزی پرسید
در مورد عشق پس بگویید به او عشق همان بود که من به او می ورزیدم
 

 

مسیحای جوانمرد من !
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
 

 

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو
تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو
 

 

عاشق شدن مثل دست زدن به آتیش می مونه . پس سعی کن تا وقتی که جراتش رو پیدا نکردی هیچ وقت بهش دست نزنی اما اگه بهش دست زدی سعی کن طاقتش رو داشته باشی که تو دستهات نگهش داری
 

 

دوست خوب داشتن بهتر از تنهایی و تنهایی بهتر از با هر کس بودن است

 


اگر بدانم که خواب تو را بیشتر خواهم دید برای همیشه دیدن تو هرگز بیدار نمی شوم
اگر بدانم که مردگان تو را بیشتر خواهند دید برای همیشه دیدن تو قید زنده بودن راخواهم زد

 


آره زندگیم همینه !دیگه چاره ای ندارم !صبح تا شب این شده کارم یا تو باشی و بخندم یا نباشی و ببارم

 

 

عاشقانه ترین نگاهم را روی قایقی از باد نشاندم وپارو زنان سوی تو فرستادم وقتی به ساحل نگاه تو رسید تو چشمانت را بستی و قایقم ، غرق شد

  


با تو دارد گفت و گو شوریده مستی…مستم و دانم که هستم من…ای همه هستی ز تو…آیا تو هم هستی...؟؟!

 


عشق چیزه عجیبیه در اوج خودش{عشق} به نفرت و دشمنی تبدیل میشه
 
 
شب رفتنت عزیزم هرگز از یادم نمیره
واسه هر کسی که میگم قصه شو آتیش میگیره
 

خیلی مقدسی برام مثل تموم آیه ها
از تو برای تو میگم که لحظه هام به پای توست
خونه ی قلبم کوچیکه
اما . . .
همش به نام توست
  

 


اگر یار مرا دیدی به خلوت
بگو ای بی وفا ای بی مروت
گریبانم ز دستت چاک چاک است
نخواهم دوخت تا روز قیامت
 

باغبان ز من آزرده مشو غنچه نچیدم ……پاره های جگر است اینکه به دامن دارم

 


قلب من به اندازه ی دست مشت کرده ام است….من در عجبم که تو با این همه عظمتت چگونه در آن جای گرفتی؟…چنان جای گرفتنی که تا ابد خیال رفتن نداری..