ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
میترسم...
میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم!
نگذار که با حسرت یک لحظه گرفتن دستهایت بمیرم!
میترسم بمیرم و نتوانم به تو ثابت کنم که عاشقت هستم ،
میترسم روزی بیایی و بگویی که من لایقت نیستم!
مرا در حسرت عشقت نگذار ، بگذار تا زنده ام تو را حس کنم ،
تو را در آغوش بگیرم و نوازش کنم!
میترسم بمیرم و نتوانم لبهایت را ببوسم ،
نمیخواهم در حسرت طعم شیرین لبهایت بسوزم!
دنیا بی وفاست ، می ترسم این دنیای بی وفا مرا از تو بگیرد،
میترسم همین روزها قلبم آرام بمیرد!
بگذار در این دو روز دنیا به اندازه ی یک دنیا نگاهت کنم ،
بگذار به اندازه ی یک عمر تو را در آغوش بگیرم و با تو درد دل کنم!
میترسم همین لحظه ، همین فردا ، همین روزها لحظه ی مرگم فرا رسد!
یک مرگ پر از حسرت ، یک مرگ پر از آرزو و امید!
تنها حسرت و آرزوی من در آن لحظه تویی و حضورت در کنارم است!
تنها حسرت من در آن لحظه نگاه به چشمهای زیبایت است!
در این دو روز دنیا بیا در کنارم ، از عشق بگو برایم ،
گرچه سیر نمیشوم از لحظه های با تو بودن،
اما هیچگاه نمیمانم در حسرت عشقت!
سلام دوست شاعر خوبم فعلا نظری ندارم البته بی نظر هم نیستم برام جالب بدونم چه اثر یا بهتر بگم چه اتفاق خاصی شما رو به این نوع شعر گفتن داورده از کجا ناشی میشه وچرا ؟ ممنونم اگه جوابمو بدین
سلام دوست عزیز ممنون که سر زدی
خوشحالم کردی من اپم سری بزن
سلام
خوبی؟؟
منو یادت میاد؟! گمون نکنم.
به هر حال موفق باشیjavascript:void(0);