عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

میترسم...

 

میترسم...

 


میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم!    

نگذار که با حسرت یک لحظه گرفتن دستهایت بمیرم!

میترسم بمیرم و نتوانم به تو ثابت کنم که عاشقت هستم ،

میترسم روزی بیایی و بگویی که من لایقت نیستم!

مرا در حسرت عشقت نگذار ، بگذار تا زنده ام تو را حس کنم ،

تو را در آغوش بگیرم و نوازش کنم!

میترسم بمیرم و نتوانم لبهایت را ببوسم ،

 نمیخواهم در حسرت طعم شیرین لبهایت بسوزم!

دنیا بی وفاست ، می ترسم این دنیای بی وفا مرا از تو بگیرد،

 میترسم همین روزها قلبم آرام بمیرد!

بگذار در این دو روز دنیا به اندازه ی یک دنیا نگاهت کنم ،

 بگذار به اندازه ی یک عمر تو را در آغوش بگیرم و با تو درد دل کنم!

میترسم همین لحظه ، همین فردا ، همین روزها لحظه ی مرگم فرا رسد!

یک مرگ پر از حسرت ، یک مرگ پر از آرزو و امید!

تنها حسرت و آرزوی من در آن لحظه تویی و حضورت در کنارم است!

تنها حسرت من در آن لحظه نگاه به چشمهای زیبایت است!

در این دو روز دنیا بیا در کنارم ، از عشق بگو برایم ،

 گرچه سیر نمیشوم از لحظه های با تو بودن،  

اما هیچگاه نمیمانم در حسرت عشقت!  


نظرات 203 + ارسال نظر
عسل پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 16:53 http://rafightak.blagfa.com

سلام دوست شاعر خوبم فعلا نظری ندارم البته بی نظر هم نیستم برام جالب بدونم چه اثر یا بهتر بگم چه اتفاق خاصی شما رو به این نوع شعر گفتن داورده از کجا ناشی میشه وچرا ؟ ممنونم اگه جوابمو بدین

ستار پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 18:11 http://abdolsatarraisi.blogfa.com

سلام دوست عزیز ممنون که سر زدی


خوشحالم کردی من اپم سری بزن

روبینا شنبه 3 بهمن 1388 ساعت 20:18

سلام
خوبی؟؟
منو یادت میاد؟! گمون نکنم.
به هر حال موفق باشیjavascript:void(0);

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد