ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سال نو میلادی را به همه مسیحیان عزیز در سراسر دنیا تبریک عرض میکنم
وقتی باران می بارد...
وقتی باران می بارد با همین قلب عاشق ، بدون هیچ چتر و سرپناهی در زیر آن قدم
میزنم....
وقتی باران می بارد یاد و خاطرات در کنار تو بودن در دلم زنده می شود....
باران را دوست دارم زیرا تو را در آن لحظه حس میکنم...
عاشق بارانم ، زیرا عاشق قلب مهربان تو هستم...
وقتی باران می آید ، احساس میکنم در کنارمی ....
احساس میکنم دستان گرمت درون دستهای من است و با هم قدم میزنیم در زیر
قطره های مهربان باران ....
صدای رعد آسمان مرا به یاد آن لحظه می اندازد که با فریاد به تو میگفتم دوستت دارم
عزیزم!
بیا تا دوباره لحظه های بارانی را با حضور در کنار هم عاشقانه کنیم....
بیا تا مثل باران شویم ، همان بارانی که عاشقانه بر روی درختان می بارد و آنها را تازه
میکند....
وقتی باران می بارد ، دلم میخواهد تا آخرین قطره اش در زیر آن بمانم !
بمانم و به تو فکر کنم ، به لحظه های زیبای با تو بودن بیندیشم!
باران ببار که دلم هوای یارم را کرده است....
ببار که صدای قطره هایت مرا به یاد درد دلهای عاشقانه با یارم می اندازد!
حضورت مرا یاد حضور یارم در آغوشم می اندازد...
لطافتت مرا به یاد گرمی و لطافت دستان یارم می اندازد....
ببار ای باران .....
ببار تا من نیز همراه با تو ببارم....
بغض آسمان که شکسته شود بغض من نیز همراه با آسمان شکسته خواهد شد …
بغض دوری از یارم و بغض لحظه هایی که با یارم در زیر باران قدم میزدیم !
ای باران وقتی میباری دیگر سردی آن قطره هایت را احساس نمیکنم ، در آن زمان
گرمی دستهایی را احساس میکنم که یک روز دستهای سرد مرا گرفته بود و در زیر
قطره هایت قدم میزدیم…
ای باران قطره های تو به پاکی اشکهای یارم هستند ببار تا لحظه ای اشکهای یارم را بر
روی گونه ام احساس کنم....
ببار ببار ببار ، با آن قطره هایت بر گونه های من ببار ، و گونه های خیس مرا خیستر کن
ببار تا شاید من در زیر قطره هایت و این آسمان غم گرفته به خوابی روم تا شاید در آن
خواب حضور یارم را در کنارم احساس کنم…
مهدی جان؛ نوای تو حرف دله
بغض تو صدای تو صاعقه در قلب منه
می پرستم دفتر عشق تورو
مثل ماهی که می پرسته دریارو
کی تونست مثل تو غوغا بکنه
از سکوت عشق بلوا بکنه
کی تونست معنی عشقو بدونه
با صداش حرف دل هارو بخونه
این تو بودی که نذاشتی بمیره
عشقی رو که با قلم جون می گیره
این تویی که عشقو فریاد می زنی
با قلم محبتو داد می زنی
مهدی جان اینو بدون که حرف تو
غوغای عشقه توی دفتر تو
شده عمری مرهم دردای من
شده زندگی.نفس.نبض های من
اگه روزی دفتر تو بسته شه
تو بدون که عشق روز مرگشه
روز های بارانی من
همیشه تکرار میشه.....
شقایق های دل ام...و
سایه . ساربون میشه........
خورشید......بارانی من
رنگین کمان دل من...........
باران دیگه تومم شده.
خشکیده ا ند ........رز های من...
تقدیم...به مهدی جون عزیز....دوست خوب من
سلام
مثل همیشه زیبا و دلنشین
ترسم از شب نیست، ترسم از نبودن نیست، ترسم از دلی است که پرده پوشی نمی داند! و زمانی که بیهوده بگذرد...
پاینده باشی
یا علی [گل]
سلام و ممنون که خبرم کردید
چه متن زیبایی بود
احساس کردم توی اون نم نم بارون دارم می روم تا جایی که انتهایی برای آن متصور نیست
باران ببار که هوای یار کرده دلم
مهدی جان
پسر تو غوغایی چه کردی ایندفه
سلام
چقدر قشنگ نوشتید قدم زدن زیر بارون رو اونم با مهربون که دوستش داری
دل بارونی قشنگی داری تبریک می گم به این دل بارونی و با احساس
اشکهایی که هرگز نمی ریزند صدایی که هرگز فریاد نمی شود غمی که هرگز پایان نمی پذیرد همه شادی را جاودانه خواهند کرد.
موفق باشی
درود مهدی عزیز
واسه اولین بار تونستم دکلمه تو گوش کنم
خیلی برای این وبلاگ وقت و انرژی گذاشتی و به همین دلیله که اینقدر قشنگ و دوست داشتنیه
شاد باشی
سلام مهدی عزیزم.
ببخشید دیر کردم.
خیلی زیبا و قشنگ و با احساس نوشتی.
موفق و پیروز و همیشه شاد باشی
سلام دوست عزیز
نوشته هاتون مثل همیشه بی نظیره
شاد باشی
بابای
*****************************
می شکفتم ز عشق و می گفتم هرکه دلدارش شد به دلدارش ننشیند جز به قصد آزارش برود چشم من به دنبالش برود عشق من نگهدارش...
سلام من هم این عید رو تبریک می گم.راستی ممنون از حضورت.
سلام
ممنون از پیامت
عید غدیر مبارک
ســـــــــــــــــــــــــــلام:
آپ جالب بود خیلی زیبا بود ببخشید که دیر شد
ممنون که خبرم کردی
پس تا بعد
بای.
.
.
.
.
بوی خوش بهشت از کنار آن آبگیر،
یعنی غدیر عرشیان و بهشتیان،
جان ها را می نوازد این چه بوی خوشی است که حتی
پس از عبور صدها سال هنوز فضای جان مشتاقان را می نوازد.
غدیر تکرار اولین است در کلام آخرین،
همان کلام نورانی که در اولین پیام،
علی را به برادری و وصایت خواند و در غدیر،
اعلام ولایت و امامت او را فرمود
سلام
ممنون که سر زدی
آپت هم عالی بود
زندگی به ما آموخته که عشق در نگاه خیره به یکدیگر نیست، بلکه در یک سو نگریستن است.
سلام مهدی عزیز
فقط باید بگیم که عالی بود عالی بود عالی بود
چه حس خوبی به ما دادی واقعا چه صدای گرم و دلنشینی
و قاف
حرف آخر عشق است
آنجا که نام کوچک من
آغاز می شود
همیشه شاد همیشه آفتابی
سلام
وقتی باران می بارد....
خیلی زیباست - خیلی زیباست
مهدی جان آین آپدیت هم مثا بقیه کارات فوق العاده بود
موفق باشی
فعلا
فدای تو
عشق مهستی
سلام
باران که میبارد تمام دلواپسیهایم را فراموش میکنم . آسمان میگرید و من میخندم . زیر باران دستهایم را باز میکنم تا سخاوت آسمان را در آغوش کشم . پاهایم را به زمین میکوبم .میچرخم و میچرخم و قهقه زنان میخوانم
بیار ای آبی آرام
ببار ای اشک نا آرام
ببار آرام ببار آرام
ببار بر این دل خسته
ببار بر روح سرگشته
تا آخرین قطرات باران را نوازش نکنم دست از بودن در کنارش نمیکشم . وقتی باران تمام میشود من تازه سرشار از بارانم هنوز قطراتش از لابلای موهای پریشانم باریدن تمام نکرده است . گوشه ی آسمان رنگین کمان به من لبخند میزند انگار او هم از باریدن باران شاد است
ژست خیلی خیلی قشنگی بود
سلام آقا مهدی
متن زیباتو با صدای گرمت شنیدم و لذت بردم
واقعا زیبا بود.موفق باشی
ممنون که خبرم کردی
راستی عید گذشتتم مبارک!
بازم به ما سر بزن خوشحال می شیم
..::قلبت لبریز از عشق و قلمت جاودانه باد::..
تا درودی دیگر...بدرود...
سلام!!
سالروز ولادت پیامبر بزرک حضرت عیسی مسیح واغاز سال نو میلادی مبارک!!
بسیار زیبا نوشتی مثل همیشه!
سلام و عیدت مبارک
مهدی جان ببخش که دیر اومدم آخه چند روزی بود که سرما خورده بودم برا همین شرمندت شدم
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ ، من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ،باران ،باران ، پر مرغان نگاهم را شست.
..................
زیبا بود
کاش بارون بباره
س ل ا م آقا مهدی
خوبی؟
متنت مثل همیشه عالی بود
دکلمه هم حرف نداشت
خیلی زیباست
کاش الان هم باران می بارید
لحظه ی قشنگیست لحظه ی بارش باران
موفق باشی
تا دوباره
رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ
در تمام در و دشت
سوگواران تو اند
در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک ، اما ایا
باز برمی گردی ؟
چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد
چه شبی بود و چه روزی افسوس
با شبان رازی بود
روزها شوری داشت
و چه امید عظیمی به عبث انجامید
در میان من و تو فاصله هاست
[گل][گل][گل]
سلام عزیزم عااالی بود مثه همیشه واقعا بهت تبریک میگم
بازم همون صدا همون صدایی که یه آرامشی داره یه آرامش خواصی داره
من کلی صداتو دوست دارم نوشته هاتو و.....
موفق باشی عزیزم
سلاممممممممممممم خوبی ؟ خیلی قشنگ بود باران زیباترین خلقت خداست
موفق باشی بابای
سلام مهدی جان:
شعر بسیار لطیفی بود
و عکس هم به خوبی همراهیش می کرد
به امید دیدار دوباره
سهلااااااااااااام داداشی خوفم..خوفی خوشملم؟؟؟شه خبلا؟؟؟؟میسی که گفتی..باشه حتما دانلودشون میکنم
میسی که روز تفلدم اومدی وبم.میسی خوشمل آجی..دوستت دالم ناناسم..مواظب خودت باش..بوووووسسس..بابای
سلام خوبی؟
زیبا بود
موفق باشین
ببخشید دیر اومدم
سلام داداش مهدی ..ببخش خبرت نکردم ..من اصلا فرصت نکردم اطلاع بدم
اپت که مثله همیشه قشنگ بود
ولی از همه بهتر ..صدای خودت روی وبت بود ..عالی و بیست و ارامش بخش
افرین به سلیقه ات
سلام دوست عزیزم
وبلاگ با فایی است و ژر از انرژی مثبت
آفرین به دل سرشار از مهر و استعدادت
سلام خیلی عالی بود
من که خیلی خوشم اومد
سهم من از شب شاید همان ستاره ای باشد که همیشه
پنهان است و یا به قول قاصدکها ستاره ی من
همان است که پیدا نیست
ممنون که خبرم کردی
بازم میام تا بعد............
سلام دوست خوبم
واقعا از نظرتون ممنونم
ولی آقا مهدی خوشحال میشیم هر وقت تونستین مطلبا رو بخونینو نظرتونو بهمون بگین
در مورد اینکه آپ کردیمم خبرتون کنیم ما همیشه اینکارو میکنیم فقط ایندفعه خودتون لطف کردین قبل اینکه ما بهتون بگیم شما بهمون سر زدین ولی مطمئن باشین حتما همیشه خبرتون میکنیم
شاد باشی
ای صمیمی ! ای دوست ! گاه به گاه لب پنجره ی خاطرمان می آیی.
ای قدیمی ! ای خوب ! تو مرا یاد کنی یا نکنی ؛ من به یادت هستم .
آرزویم همه سرسبزی توست.
دائم از خنده لبت لبریز ، خانه ات پر گل باد !
سلام خوبی ؟ مرسی که سر زدی
سال جدید بر ۲۰۰۸ بر شما هم مبارک حضرت مسیح که فقط مخصوص مسیحی ها نیست که
سلام
متن بسیار زیبایی بود پر از حس
نم عشق داشت و ...........
ممنونم از حضورت عزیز
خیلی طول میکشه تا صفحه بالا بیاد
سلام امیدوارم خوب باشی؟فقط برای ۱ چیز اومدم اول اینکه این پستت هم قشنگ بود و ۲ اینکه برام دعا کن خواهش میکنم خواههههههههش میکنم برام دعا کن قبل اینکه دیر بشه............................................خداااااااااااااااااا.....
سلام
دوست عزیز ممنون که به ما سر زدین وبلاگ خیلی خیلی خوبی داری د بخصوص دکلمه های زیبای داری
موفق باشید
سلام مهدی جان
باران همیشه ادم رو به یاد خاطرات دور میندازه
دوباره سلام:
با صفحه ای نو
کوتاه اما بلند
در خدمتتون هستم
به امید دیدار
سلام.
من هم عاشق بارانم.
خیلی زیبا بود این متن.
شاد باشی و به زیبایی مومن.
سلام،
بهار برفی بروز شد.
بدو از تولد جا نمونی...
منتظرتم...
سلام مهدی جان باب ناز نفست بابا خیلی حال کردم دمت گرم
چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی امّا ولی وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی .)) ((چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه امّا مجبور باشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوسش داری .)) ((چقدر سخته گل آرزوها تو توی باغ دیگری ببینی , و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب بگی گل من, باغچه ی نو مبارک .))
این کیه که قد آینه عکسشو زدن به دیوار
چقدر شبیه من نیست, نه خدایا منم انگار
اگه این منم که ما رو چه به این همه اشاره
با کی اشتباه گرفتید من نه ماهم نه ستاره
چشمتو رو آینه وا کن واسه ماه ستاره کم نیست
اون که آرزوشو داری حتی قد خودتم نیست
نمیدونم خیلی از ما نقشمون تو قصه چی بود
اگه رو میشد دلامون اگه این شب شیشه ای بود
دیگه جز شب چی میتونه سایه ی هر دوی ما شه
اگه تصویر ستاره پشت پرده این نباشه
عینک خیالو وهمو از رو چشم قصه بردار
من همینم که میبینی نه اون عکسای رو دیوار
چرا می گویند ماه عســــــــــــــــــــــــــــــــــل ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تا به حال به این فکر کردید که چرا به ماه عسل میگویند ماه عسل و چیز دیگری نمی گویند . ما بر آن شدیم که جواب این سئوال را برایتان پیدا کنیم که از این قرار است .
در کشور بابل در چهار هزار سال پیش رسمی وجود داشته است که بر اساس آن یک ماه پس از مراسم عروسی ، پدر عروس برای دامادش یک نوع نوشیدنی شیرین که از عسل درست شده بود تهیه می کرده ، آنها این ماه را ماه عسل می گفتند . امروزه این اصطلاح را برای ماه نخست ازدواج بکار میبرند.
همه چهار تا همسر دارن
روزی ، روزگاری پادشاهی 4 همسر داشت. ...
او عاشق و شیفته همسر چهارمش بود. با دقت و ظرافت خاصی با او رفتار می کرد و او را با جامه های گران قیمت و فاخر می آراست و به او از بهترین ها هدیه میکرد. همسر سومش را نیز بسیار دوست می داشت و به خاطر داشتنش به پادشاه همسایه فخر فروشی می کرد. اما همیشه می ترسید که مبادا او را ترک کند و نزد دیگری رود. همسر دومش زنی قابل اعتماد، مهربان، صبور و محتاط بود. هر گاه که این پادشاه با مشکلی مواجه می شد، فقط به او اعتماد می کرد و او نیز همسرش را در این مورد کمک می کرد. همسر اول پادشاه، شریکی وفادار و صادق بود که سهم بزرگی در حفظ و نگهداری ثروت و حکومت همسرش داشت. او پادشاه را از صمیم قلب دوست می داشت، اما پادشاه به ندرت متوجه این موضوع می شد .
روزی پادشاه احساس بیماری کرد و خیلی زود دریافت که فرصت زیادی ندارد. او به زندگی پر تجملش می اندیشید و در عجب بود و با خود میگفت " من 4 همسر دارم ، اما الان که در حال مرگ هستم ، تنها مانده ام ."
بنابراین به همسر چهارمش رجوع کرد و به او گفت" من از همه بیشتر عاشق تو بوده ام. تو را صاحب لباسهای فاخر کرده ام و بیشترین توجه من نسبت به تو بوده است. اکنون من در حال مرگ هستم، آیا با من همراه میشوی؟ " او جواب داد "به هیچ وجه !" و در حالی که چیز دیگری میگفت از کنار او گذشت. جوابش همچون کاردی در قلب پادشاه فرو رفت. پادشاه غمگین، از همسر سوم سئوال کرد و به او گفت "در تمام طول زندگی به تو عشق ورزیده ام، اما حالا در حال مرگ هستم. آیا تو با من همراه میشوی؟" او جواب داد " نه، زندگی خیلی خوب است و من بعد از مرگ تو دوباره ازدواج خواهم کرد ." قلب پادشاه فرو ریخت و بدنش سرد شد. بعد به سوی همسر دومش رفت و گفت " من همیشه برای کمک نزد تو می آمدم و تو همیشه کنارم بودی. اکنون در حال مرگ هستم. آیا تو همراه من می آیی؟ او گفت " متأ سفم! در این مورد نمیتوانم کمکی به تو بکنم، حداکثر کاری که بتوانم انجام دهم این است که تا سر مزار همراهت بیایم ". جواب او همچون گلوله هایی از آتش پادشاه را ویران کرد. ناگهان صدایی او را خواند، "من با تو خواهم آمد، همراهت هستم، فرقی نمی کند به کجا روی، با تو می آیم ." پادشاه نگاهی انداخت، همسر اولش بود ! او به علت عدم توجه پادشاه و سوءتغذیه، بسیار نحیف شده بود. پادشاه با اندوهی فراوان گفت: ای کاش زمانی که فرصت بود به تو بیشتر توجه می کردم .
در حقیقت، همه ما در زندگی کاری خویش 4 همسر داریم . همسر چهارم ما سازمان ما است. بدون توجه به این که تا چه حد برایش زمان و امکانات صرف کرده ایم و به او پرداخته ایم، هنگام ترک سازمان و یا محل خدمت، ما را تنها می گذارد . همسر سوم ما، موقعیت ما است که بعد از ما به دیگران انتقال می یابد . همسر دوم ما، همکاران هستند . فرقی نمی کند چقدر با هم بوده ایم، بیشترین کاری که می توانند انجام دهند این است که ما را تا محل بعدی همراهی کنند . همسر اول ما عملکرد ما است. اغلب به دنبال ثروت، قدرت و خوشی از آن غفلت مینماییم. در صورتی که تنها کسی است که همه جا همراهمان است .
همین حالا احیاءش کنید، بهبودش ببخشید و مراقبش باشید.