عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

یه.جورای خاص دیوونتم

یه جور خاص دیوونتم


دیگه همه وجودم بوی عطر تنت رو گرفته

هر جا باشم، عطر وجودت روی تنم میمونه

همه دنیام شدی رفت، کجای کاری عزیزم

تو همه چی رو به من بسپار ، منم فقط قلبمو میسپارم بهت

تو همیشه باش، نمیذارم سخت بگذره بهت

وقتی میگم تنهام، یعنی توی تنهاییم ،مال توام

وقتی میگم دلم گرفته ، یعنی فقط به تو نیاز دارم

میفهمی عشق یعنی چی؟ یعنی وقتی صدام میکنی ، از حال میرم... چه برسه منو بغل کنی، آخه مگه قصد جونمو کردی؟

من تسلیمم ، وقتی با نگاه جادوییت ، همه چیزمو از آن خودت میکنی....ـ

تو برام عاشقی کن ، من برات دیوونگی میکنم، تو نوازشم کن ، من برات عشق رو مثل یک لحظه ناب میکنم...

یه جورای خاص دوستت دارم ، یه جورایی که باید از عشق یه قصه نوشته بشه.....

یه جورایی همه بهم میگن تو دیوونه ای، یه جور خاص دیوونتم


حسرت عشق

حسرت عشق

نویسنده_مهدی_لقمانی 


چرا همیشه اون چیزی که میخوایم نمیشه

چرا پلهای پشت سرمون خراب میشه

تو دستامو رها نکن،  ما قراره از همه چی بگذریم

از اون پلها،  از بعضی آدما، از سرنوشت

یا حتی از زندگی

اگر از زندگی بگذریم که میمیریم هر دومون... 

اون موقع عشقمون چی میشه؟ 

دستات،  نگاهت،  بودنت..... 

بیا هیچوقت همدیگرو تنها نذاریم

از عشق هم بمیریم بهتره که با حسرت بمیریمـــ..... 


قصه رفتنت

من که گفتم برای همیشه میرم ، همون چیزی که خودت میخوای

تو دیگه کاری نداشته  باش، حالا یا فراموشت میکنم ، یا .....

بیخیال ، بالاخره باید یه روز همه چی تموم میشد

یه روز باید دستامو رها میکردی، توی چشمام نگاه میکردی و میگفتی : من رفتم...

میدونستم این‌روزا رو میبینم و تو رو دیگه نمیبینم

میدونستم چشمام اونقدر پر از اشک‌میشه که حتی نمیتونم رفتنت رو ببینم...

راستی به هیچکس نگو قصه رفتنتو ، چون هیچکس باور نمیکنه....

فقط نگاهم کن

فقط کافیست نگاهم کنی ، که تا بی نهایت عشق بروم

کافیست صدایم‌کنی ، تا آرام‌بگیرم و‌عاشقانه جواب بدهم ،جانم؟

کافیست که دستانم را بگیری ، تا احساس کنم ، گرمای وجودت را در میان قلبم 

یک لحظه در کنارم باشی ، انگار عمریست در آرامشم

کنارم بمان که دلگیرم ، خسته ام ، تو فقط نگاهم کن

خودت میفهمی که در دلم‌چه میگذرد، میفهمی که در چه حالی ام

من هم فقط دستانت را میگیرم ، میفشارم  و زمزمه میکنم دلتنگی هایم را

باور کن فقط عطر وجودت برای آرامش این لحظه هایم کافیست

شک نکن که بخاطر وجود تو است که عاشقانه ، عشق را میپرستم

فقط کافیست در آغوشم بگیری ، من در پناه توام که بیخیال غصه های این زندگی ام.....


ترک عادت

وقتی مرا میدید ، فقط نگاهم میکرد، چیزی نمیگفت و حتی صدایم نمیکرد

تو آمده بودی برای جبران تمام گذشته هایم

تو آمده بودی برای همان تفاوتی که با دیگران داشتی

تنها فرقت با بقیه نگاهت بود، من از دلت خبر نداشتم

میگویند از چشمان یک نفر میشود عشق راخواند، 

من فقط از آشوب درونم با خبر بودم

از چشمهایی که دیگر حتی یک قطره اشک هم نداشت

من تنها حسی که داشتم ، حس عطر گل خشکیده ای بود 

که هنوز در گلدان کنار پنجره بود

من که حسی ندارم دیگر ،

تو فقط نگاهم کن ،دلم در حال ترک عادت است