وفادار باش ای بی وفا


 

بی وفا جای تو هنوز در قلبم است !

کجایی که ببینی دلم در انتظار دیدن تو است ؟

بی وفا قلبم تا ابد برای تو است ، عشقم تا آخرش به نام تو است !

کجایی که ببینی دلم برای تو پر پر میزند!

کجا رفتی ؟ هنوز در حال سوختنم ، کجایی که ببینی میخواهم برای تو بمیرم !

راستی معنای وفا را یاد گرفتی یا هنوز مثل گذشته میخواهی قلبم را بشکنی!

حالا که آمدی با ما مهربان باش ، به من آرامش بده ، با ما وفادار باش !

آن لحظه که آمدی انتظار این را نداشتی که ببینی هنوز به پای تو نشسته ام ، هنوز با

خاطرات تو زندگی میکنم ، هنوز دلم به چشمهای زیبای تو خوش است ، که به آن نگاه

کنم ، بگویم فدای تو عزیزم ، دوستت دارم ای بهترینم !

نه فکر نکنم که باور کرده باشی هنوز تو را سرپناه لحظه های بی کسی میدانم !

از آن لحظه که تو رفتی ، تا این لحظه که آمدی آرام نبودم ، راستش را بخواهی در کوچه

باغهای زندگی در جستجوی تو بودم ، هیچگاه خسته نشدم از اینکه آنقدر گشتم و

گشتم و تو را ندیدم !

تو ای بی وفا کجا بودی ؟ نه نمیخواهم باور کنم که در آغوش کسی دیگر بودی!

بگذار آنچه که در دلم است حقیقت داشته باش ، تو یک جای خوب بودی ، تو نیز در انتظار

بازگشتی دوباره بودی !

بی وفا کجا بودی که ببینی هر گاه دلم میگرفت به آنجا میرفتم که همیشه با هم قرار

میگذاشتیم ، آنجا مینشستم ، یک گل از شاخه میچیدم و جای تو میگذاشتم و با آن گل

درد دل میکردم ، میگفتم گل من ، عزیز دل من ، میفهمی که چقدر دوستت دارم ؟هر که

از آنجا رد میشد به من نمی گفت عاشقم ، میگفت این بیچاره دیوانه است!

بی وفا به خاطر تو همه به من گفتند دیوانه ام ، اما هیچکس نفهمید که من دیوانه تو

هستم!

حالا که آمدی اول از همه وفاداری را برایم معنا کن زیرا من دیگر طاقت بی وفایی را

ندارم!