عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عاشقانه ها

 

از عشق مردن....

 

اگر می بینی که زنده ام ، نفس می کشم ، تنها به خاطر وجود تو است...

 

اگر می بینی شادم ، خندانم ، با وجود اینکه اینهمه غصه

 

 در دل دارد ، تنها به امید بودن تو است....

 

اگر می بینی آرامم ، بی تابم ، سر به زیر ، ساکت و گوشه گیر ، فقط

 

به خاطر عشقی است که از سوی تو در دلم نشسته است....

 

اگر دیدی گریانم ، خسته ام ، شکسته ام ، پریشانم ، بدان که بدجور

 

 دلم هوای تو را کرده است و دلم دیگر طاقت دوری تو را ندارد !


اگر دیدی نیستم ، نه صدایی و نه خبری از من نیست بدان

 

 که از عشق تو مرده ام

 

آری از عشق تو مرده ام عزیزم....

 

 


یک دل تنها

 

دیگر این دل آن دلی نیست که در آرزوی یک یار با وفا باشد ،

 

 این دل از بی وفایی خود نیز بی وفا شده است....

 

دیگر این دل آن دلی نیست که در انتظار یک همزبان و همیار باشد ،

 

 این دل از تنهایی خرد خرد شده است....

 

دیگر این دل آن دلی نیست که کسی را دوست داشته باشد ،

 

 این دل از شکست و بی محبتی بی احساس شده است....

 

دیگر این دل آن دلی نیست که در تب و تاب یک لحظه عاشق شدن باشد

 

، بی قرار باشد ، چشم انتظار باشد ، این دل از انتظار خسته شده است....

 

دیگر این دل آن دل سرخ و با احساس نیست ، این دل احساساتش همه سوخته شده است....

 

دیگر این دل آن دل پر غرور نیست ، این دل غرورش شکسته شده است....

 

دیگر این دل هیچ همدل و عشقی را ندارد ، آری این دل اینک تنهای تنها شده است....

 

 

باور کن.......

 

باور کن که دوستت دارم

ای تنها بهانه برای زنده بودنم ، نفس کشیدنم دوستت دارم ....

ای امید و آرزوی من ، دنیای من دوستت دارم....

ای تو به زیبایی یک گل سرخ ، به پاکی یک چشمه زلال ، به لطافت باران بهار دوستت دارم....

ای تو فصل بهارم ، همیشه یارم ، همدم این دل پاره پاره ام دوستت دارم....

ای تو آرامش وجودم ، همه بود و نبودم ، هستی و تار و پودم دوستت دارم....

ای تو طلوع زندگی ام ، ناجی لب تشنگی ام دوستت دارم....

ای تو عشق زندگی ام ، همیشگی ام ، ماندنی ام دوستت دارم....

دوستت دارم و خواهم داشت ای که تو لایق این دوست داشتنی .....

عاشقت می مانم و خواهم ماند ای که تو لیلی این دل دیوانه ای....

به خاطرت جانم را ، زندگی ام را ، فدایت می کنم ، نثارت میکنم ......

دوستت دارم که چشمهایم را قربانی نگاهت میکنم ....

اگر می گویم که دوستت دارم از ته دلم می گویم ، از تمام وجودم می گویم!

باور کنی ، باور نکنی یک کلام! دوستت دارم.........

                                                            به خدا

                              خیلی دوستت دارم

 

منتظرم

 

 منتظرم

انتظار آمدنت ، انتظار آخر من است ....

بعد از ماه ها انتظار ، دوباره تو را خواهم دید و حال و هوای پر از غم دلم دگرگون خواهد شد....

آن لحظه بیشتر احساس میکنم که یک عاشقم و احساس میکنم

که تو یک سر پناه برای من می باشی...

منتظرم که بیایی و دستان سرد مرا بگیری و آرزوهای رنگینت را برای من بگویی ...

بگویی که دلت میخواهد با من پرواز کنی و با هم و در کنار هم بر روی ابرها بنشینیم

و زمان تاریکی شب ستاره ها را از آسمان بچینیم و به هم هدیه کنیم....

من هم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم و بگویم که دوستت دارم عزیزم....

منتظرم که بیایی و با خود عشق و محبت به عنوان یک هدیه برای قلب بی طاقت من بیاوری ....

دلم برای  آن لحظه که با آن چشمهای زیبایت به من خیره می شوی تنگ شده است...

فصل بهار زندگی ام بار دیگر نزدیک است ، فصلی که دل خزانم بار دیگر بهاری می شود .....

زمان آمدنت و دیدار با تو میخواهم بار دیگر در میان همه عاشقان فریاد بزنم و

بگویم هنوز هم مجنون تو هستم عزیزم....

مجنونی که ماه ها به انتظار تو نشسته است و اینک نیز انتظارش به پایان رسیده است...

منتظرم که بیایی و رویاهای عاشقانه ام را زنده کنی عزیزم......

 

دوستش دارم

 

به او بگوئید که دوستش دارم!

 

هر چه گفتم  و هر چه سوختم و ساختم بیهوده بود...

 

هر چه به او گفتم دوستش دارم انگار یک خواب بود و هر چه

 

با عشق و احساس او سوختم و ساختم پوچ پوچ بود....

 

دیگر نمیدانم چگونه باید از آنکه دوری بگویی که دوستش داری..

 

تو بگو ای قلب عاشق من ، چگونه باید این دوست داشتن را ابراز کنی؟

 

من هستم  و یک قلب سرخ ، که درون قلب سرخ یک دنیا محبت و عشق نهفته

 

 است و ما تو را دوست میداریم ، گرچه تو این دوست داشتنمان را باور نداری ....

 

کاش میدانستی قلبم یک آرزو دارد و تنها آرزویش تویی!


کاش میدانستی قلب مجنونم، یک معشوق دارد و تنها لیلای آن تویی!


کاش میدانستی که قلبم تنها یک احساس دارد و آن احساس پاک، تنها برای تو هست....

 

و ای کاش میدانستی که قلب عاشقم تنها یکی را دوست میدارد و آن تویی!


تویی و آن قلب مهربانت و یک دنیا احساس پاک در وجودت!


منی که مدتها به انتظار تو در جاده تنهایی ها نشسته بودم ، منی که مدتها

 

 بود از خدای خویش آرزوی تو را داشتم ، و منی که لحظه ها

 

 و ثانیه ها به یاد تو و به انتظار تو مینشستم چگونه بگویم که دوستت دارم؟

 

آهای ای دو چشم خیس من ، دو چشمی که

 

 شب و روز برای او اشک ریختید ، و تا سحرگاه به یاد او به آسمان عاشقی ، به مهتاب

 

و ستارگان نگاه می انداختید ، و ای دو چشمی که مرا عاشق او کردید

 

 و مرا در دنیای عاشقی اسیر کردید شما به او بگویید که دوستش دارم...

 

آری به او بگویید که  خیلی دوستش دارم....

 

باورم نمی شود!

 

 باورم نمی شود!

 

 

کاش در کنارم بودی ، کاش میتوانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم....

 

باورم نمیشود که از من اینهمه دور هستی و فاصله بین من و تو بیداد میکند....

  

کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم.... 

 

کاش میتوانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم.... ای کاش ، کاش ، کاش...

  

دلم بدجور هوای تو را کرده هست عزیزم... دلم بدجور در حسرت دیدار تو هست ای

 

بهترینم....

 

باورم نمیشود ، این همه فاصله در بین من و تو غوغا میکند

 

 و دریای غم و دلتنگی در قلبهایمان طوفان به پا میکند ، امواج تنهایی مثل  

 

خنجر در قلبهایمان مینشیند .... 

 

و ای کاش در کنارم بودی ... کاش بودی و دلم را از امید و آرزوهای انباشته شده خالی

 

میکردی....

  

باورم نمیشد ، سخت است باور کردنش ، با نبودنت در کنارم گویا

  

در این دنیا تنهای تنهایم .... بی کس ، بی نفس ، میروم با همان پاهای خسته ، در جاده ای

  

 که به آن سوی غروب خورشید ختم شده است....

 

 کاش که تو در کنارم بودی....آنگاه دیگر هیچ آرزویی از خدای خویش نداشتم....

 

سخت است ولی باید نشست در گوشه ای و گریست و انتظار کشید تا تو به سوی من

 

بیایی...

 

و ای کاش تو در کنارم بودی ، باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای ، دلم 

 

 بدجور برای تو تنگ است ... باورم نمیشود که رفته ای....