عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

دیگر نمیشناسمت

از خاطرات ، از گذشته هایمان چیزی باقی نمانده
جز حسرت  و یک دل شکسته!
تمام قصه ما خلاصه میشود در قلب بی وفای تو
من سخت ترین شبها را گذراندم و با
چشمهای پر از اشکم ، میخندیدم به عشقمان
آن زمان که قلبت برایم میتپید، قلب من از تپش افتاد
پس همان بهتر، اینک قلبم برای خودم میتپد
خسته ام ، دیگر نمیگویم که دل شکسته ام ، نمیخندم به گذشته ها
نمینویسم از خاطره ها ، به یاد نمی آورم آن لحظه ها....
میخواهم در حال خودم باشم ، میخواهم برای یک بار هم که شده از عشق متنفر باشم
تو کاری کردی که حتی اگر روزی ببینمت دیگر نمیشناسمت!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد