عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

گاهی دلم میگیرد

گاهی دلم میگیرد


گاهی دلم میگیرد ، خسته از آدمها ، از لحظه هایی که میگذرد....
گاهی حوصله ای نیست ، در عمق تاریک دلم ، چراغی نیست....
چشم بر هم میزنی و هیچکس کنارت نیست ،دیگر محبت را هم نمیتوان آرزو کرد ، دیگر نمیشود حتی  تنهایی را ترک کرد...
گاهی دلم میگیرد و همزبانی نیست ، در اوج احساس بودم که حالا حتی هیچ حسی نیست....
گاهی دستانم را خودم میفشارم ، بی آنکه دستی دیگر در دستانم باشد، با خودم درد دل میکنم بی آنکه همدلی در کنارم نشسته باشد....
کسی نیست تا آرامم کند ، شاید اگر اینگونه تنها باشم ، آرام شوم...
این آرامش و تنهایی بهتر است از بی وفایی ، این بی خیالی بهتر است از بی تابی....
در این سکوت همراه با دلم نشسته ام در گوشه ای و غرق در رویاهایم شده ام
خیره به خورشیدی که در حال غروب است ، اینجا دلم خسته و شکسته  و اما صبور است، دنیا برایم سوت و کور است...
اما آرامم ، این آرامش از آن تمنا وخواهش بهتر است ....
گاهی دلم میگیرد و هیچگاه محبت را گدایی نمیکنم...