ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خاکستر قلبم
در این ویرانه چه میخواهی از این دل دیوانه
در اوج خستگی هایم ، در هیاهوی تنهایی هایم چه میخواهی از همین یک ذره نفسهایم
یاد دارم اولین لحظه دیدارمان ، آن حس عاشقانه و نگاه بی قرارمان ، گذشت و رسیدیم به آخرین لحظه...
لحظه ای که دیگر نگاهت بی قرار نبود ، تو در آن لحظه تنها بی قرار رفتن بودی....
در این لحظه ، بعد از گذشتن از تمام انتظارهایم ، تمام دلتنگی هایم ، حس تنهایی هایم ، چی میخواهی از این دل بی گناهم
برو ، ما دیگر برای هم نیستیم ، تو برای خودت باش و من با تنهایی ام
این ویرانه روزی کلبه ی عشقی بود که با هم ساختیم باهم آمدیم و با هم محبت را شناختیم...
حالا در این ویرانه به دنبال حس نفرت باش نه محبت ....
به دنبال خاکستر عشقی باش که مدتهاست در دلم سوخته....