عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق,جملات کوتاه عاشقانه(19)

 سری نوزدهم جملات کوتاه عاشقانه با متنهای مهدی لقمانی 

 

برای خواندن جملات به ادامـــه مطلــب بروید.    

 

آرشیو کامل جملات کوتاه عاشقانه ( کلیک کنید )  

 


در تمام روزهای عاشقی که گذشت ،
حتی یک لحظه از آن روزها نیز از یادم نرفت
با اینکه قلبم بارها شکست
اما دلم باز هم به پای تو نشست
به هیچکسی دل نبست

  

 


اسیری بودم در قفس تنهایی ،
حالا گرفتارم در قلب تو ،
مطمئن باش با هیچ کلیدی  آزاد نمیشوم

  


عجب زمانه ایست این زمانه ی بی وفا ، خیلی وقت است دلم را سپرده ام به خدا
هر چه میخواهم فکر نکنم به آن روزها ، یک خاطره ، تنها یک خاطره از تو ، باز هم میسوزاند دل تنهایم را...

 

 

 


نمیخواستم عاشق شوم ، عشق به سراغم آمد
نمیخواستم با تو همسفر شوم ، عشق سر راهم آمد

  

 

 

آن کسی که دوستش دارم هنوز باور ندارد عشق مرا
این حال پریشان مرا
باور ندارد قلب عاشق مرا ، گریه های هر روز و هر شب مرا
زمانی بود که هیچگاه طاقت دیدن اشکهایم را نداشت
زمانی بود که طاقت شکستن دل عاشق مرا نداشت
حالا اشکم را در می آورد ، بی خیال چشمهای خیسم
حالا دلم را میشکند ، بی خیال این دل بی کسم

 

 


مثل من تنها بودی
مثل من همسفر غمها بودی
مثل من در انتظار یاری با وفا بودی
در آرزوی داشتن عشقی بی ریا بودی
حالا دیگر من تنها نیستم و تو همان یار باوفای منی
تو نیز دیگر تنها نیستی و تمام هستی منی

  


عشق من ، عاشقانه ترین عشق روی زمین است
فردای من با تو طلوع یک روز دلنشین است
طلوع قلب بی غروب من، با تو
این برایم رویا شده که روزی ببینم خودم را در آغوش تو

  


در خلوت عاشقانه ی من ، تو در رویاهای منی
ببین که با تو چه رویاهایی در سر دارم ،
عزیزم هیچگاه از این خیالات دلزده نمیشوم

 

 


این شبها ، شبهای عاشقی ،
خواب به چشمانم نمی آید ، همان کابوس همیشگی
این شبها ، شبهای دلتنگی ،
میدانم ، نمیدانی ، سخت است این راه زندگی

  

 

 

هر چه تو را نگاه میکنم سیر نمیشوم ،
ای سرنوشت هر چه میخواهی با دلم بازی کن ،
من هیچگاه بازنده نمیشوم!

  

  

 

نمیدانستم درد عشق ، چه دردیست
آن روزی که عاشق برای عشقش میمیرد چه روزیست
تو آمدی و معنی زندگی را فهمیدم
عاشق شدم ، از لحظه ای که قلبم را به تو دادم غرق در دنیای عاشقی شدم
حالا من ماندم و دل عاشقم
لحظه ها میگذرد با بهانه های دل عاشقم

   

 

 

بیا آغوشم باز است برایت ، بیا که بدجور تشنه ام برای بوسیدن لبهایت