عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق،اس ام اسهای عاشقانه۲۳

جدیدترین اس ام اسهای عاشقانه سری ۲۳

 

برای دیدن اس ام اسهای عاشقانه به ( ادامه مطلب )  مراجعه کنید. 

  

آرشیو اس ام اس های عاشقانه ( کلیک کنید )

میگن غروب آفتاب غمگینه ، اما هیچ غروبی غمگین تر از دوری تو نیست
 

 


دعا میکنم هیچگاه چشمهای زیبای تو را در انحصار قطره های اشک نبینم 
و تو برایم دعا کن ابر چشمهایم فقط برای تو ببارد
 

 


شب در خم گیسوی تو عابر میشد
با هر نفست بهار ظاهر میشد
ای فلسفه ی شگفت ، افلاطون هم
با دیدن چشمان تو عاشق میشد
 

 


تو مرجانی ، تو در جانی ، تو مروارید غلتانی / 
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی

 


ما اهل دلیم اشاره را می فهمیم
راز شب پر ستاره را می فهمیم
با پنجره های بسته عادت داریم
با هرچه دل شکسته نسبت داریم
 

 


اتل متل صفاتو ، دلم کرده هواتو !
الهی زود ببینم ، صورت مثل ماه تو
 

 


چشم مستت به پاکی دریاست
قهر و نازت برای من زیباست
با تو هیچ از خدا نمی خواهم
با تو بودن برای من دنیاست
 

 


خواب راحت نکند آنکه خیالی دارد
تو چه دانی دل من بی تو چه حالی دارد
 

 


در انتهای نگاهت کلبه ای می سازم  
تا مبادا بگویی از دل برود هر آنکه از دیده برفت
 

 
تو مپندار که خاموشی من ذکر فراموشی توست
بلکه هر لحظه دلم مست تماشایی توست
 

 


دل ، عشق پر از رنگ و ریا دوست نداشت
یک لحظه تو را ز من جدا دوست نداشت
ای آینه دار خلوتم باور کن
اندازه ی من کسی تو را دوست نداشت
 

 


باید به تماشای ندیدن برسی/ بی بال به اوج پر کشیدن برسی
رازیست میان جاده و مرد سفر/ از خود بگذر تا به رسیدن برسی
 

 


تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم
شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم
تو چیستی  که من از  موج هر تبسم تو
به سان قایق سرگشته روی گردابم
 

 


کبوتر لانه من بام توست/ کچا روم مرغ دلم رام توست
پادشته کشور عشقم ولی/ نگین انگشتریم نام توست
 

 

آه ، تنهایی ما غمگین است
درد دوری به دلم سنگین است
یاد ایام گذشته به دلم
زنده بادا که چقدر رنگین است
 

 


اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم
اینجا شده پاییز ، آنجا را نمیدانم
اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم
اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم
 

 


وقتی نگاه تو به دنیا افتاد یک حس عجیب در دل ما افتاد
در گوش بهار اسمان چیزی گفت ، نام تو سر زبان گلها افتاد
 

 


دریا باش تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرند و آنها که لیاقت ندارند در تو غرق شوند
 

 


تو به پاکی عقیقی
 مثل دریاها عمیقی
فهمیدی چرا می خوامت؟
آخه بهترین رفیقی