عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

اس ام اسهای عاشقانه ۱۴

     اس ام اسهای عاشقانه سری ۱۴

 

برای دیدن اس ام اسهای عاشقانه به ادامه مطلب مراجعه کنید. 

 


زیباترین آغاز را با تو تجربه کردم ، پس تا زیباترین پایان با تو می مانم    


اگه با تمام درختهای دنیا نردبون بسازی ، 
بازم دستت به سقف دلتنگی هایم نمیرسه ، عزیزم دوستت دارم .   


برو ولی اینو بدون هر جا باشی دوست دارم ، 
هنوز برای دیدنت رو رویاهام پا میزارم ، 
دل منو شکستی وقتی تنهام گذاشتی ، 
کاش می دونستم که تو هیچوقت دوسم نداشتی .

 


این سه راهی است که در پیش پای 
هر انسانی گشوده است : پلیدی ، پاکی ، پوچی .

 


آدم هایی که هیچوقت احتیاج به تنهایی ندارند ، 
معمولا آدم های کم مایه ای هستند .

 


امشبی را که در آنیم غنیمت بشماریم ، 
شاید ای دل نرسیم به فردای دگر .   


مهربانی را اگر قسمت کنیم من یقین دارم به ما هم میرسد ،
آدمی گر ایستد بر بام عشق دستهایش تا خدا هم میرسد .

 


برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در ابتدای کمال ، 
بنگر که چگونه می افتی ، چون برگی زرد یا سیبی سرخ !  

 

میشه مثل یک قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی ، 
ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری   

که با رفتن بعضیا از چشمت جاری میشه .   

 

اگه نفس میکشم ، اگه میخندم ، اگه هنوز زنده ام ، 
اگه اشکهام هنوز خشک نشده ، دلیلی نداره جز تو .  

 


کاش در آسمان سکوتت لکه ابری بودم تا برای همه دلتنگیهایت میباریدم .

 


پا برهنه می خوامت تا بدونی هیچ ریگی به کفشم نیست !   


قلب ما سکونتگاه کسانیست که دوستشان داریم ، 
حتی در سرزمین های دور .  

  

اگه دنیا رو بهم بدن که بی خیال تو بشم ، 
تو رو میگیرم و بی خیال دنیا میشم !

 


میدونی سخت ترین لحظه تو زندگی آدم چیه ؟ 
اینکه واسه کسی که دوستش داری یه تجربه باشی !

 


پرسید کدام راه نزدیک تر است ؟ نگفتم به کجا ؟ 
نگفت : به خلوتگاه دوست ، نگفتم مگر فاصله ای می بینی ، 
بین دل و آن کس که دل منزلگه اوست ! 

 


پروردگارا ! یاد یکدیگر را از ضمیرمان مزدای ! 
و چنان کن که شب و روز از محبت های یکدیگر یاد کنیم 
و برای هم آمرزش و آسایش طلبیم . 


 

به بزرگی گفتم زندگی چند بخش است ؟ 
گفت : دو بخش ، کودکی و پیری ، گفتم : پس جوانی چه شد ؟ 
گفت : با بی وفایی ساخت با عاشقی سوخت و با جدایی مرد . 


 

معطر گشته با زلفت تمام عالم هستی ، 
بدان تا آسمان برجاست تو سلطان دلم هستی .
 


کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود ، 
ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم 
نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، 
ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک محبت 
همه چیز را فراموش می کردم . 


 

کاش می دانستم بعد از مرگم اولین اشک 
از چشمان چه کسی جاری می شود و آخرین سیاهپوش 
که مرا به فراموشی می سپارد 
چه کسی خواهد بود تا قبل از مرگم جانم را فدایش کنم .

********