جملات کوتاه عاشقانه۱۲

سری دوازدهم جملات کوتاه عاشقانه با متنهای مهدی لقمانی 

برای خواندن جملات به ادامـــه مطلــب بروید.   

 عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق  

 عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق   

عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق  

 عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق  

این قلب من یک امانت است از طرف من به تو تا لحظه ای که نفس میکشم! 
احساسات من امانتیست به تو از طرف قلبم تا لحظه ای که جان دارم... 
این عشقم امانتیست از طرف قلبم تا لحظه ای که تو را دارم.... 

میخواستم قلبم را به تو هدیه دهم ترسیدم 
از فردا که این هدیه را دور بیندازی ،
آن را به تو امانت دادم که اگر روزی خواستی 
آن را به من پس دهی تو درون آن باشی! 
پس تا لحظه ای که نفس میکشی من زنده ام ، 
تا لحظه ای که عاشقی ، من عاشقم و تا لحظه ای که تو را دارم ، 
تا ابد دوستت دارم..............

آنچه در چشمان من خواندی تنها یک نگاه نبود ، 
یک دنیا عشق بود ! آنچه که درون قلبم حس کردی تنها تپش قلبم نبود ، 
تو بودی و یک عالمه ابراز محبت درون آن !

دلم نمیخواهد دیدار با تو تنها یک رویا باشد ، 
دلم نمیخواهد فردا که رسید اینها همه یک افسانه باشد ! 
آرزو دارم فردا که آمد این لحظه ها همه یک خاطره باشد ! 
یک خاطره شیرین ، از یک نگاه عاشقانه در چشمهان دو عاشق ، 
مثل من ، مثل تو ، مثل ما !

نگو که از فردا میترسی ، نگو که از عشق می هراسی ، 
بگو که امیدوارانه و عاشقانه پا به پای من به سوی خوشبختی می آیی!  

من که هر چه گفتی ، گفتم به روی چشمهایم ، 
هر چه اشکم را در آوردی گفتم فدای آن بی وفاییهایت ، 
هر چه مرا سرزنش کردی ، گفتم مرا ببخش عزیزم ! 
حالا نوبت تو است ، که به من محبت کنی و عشق بورزی

لحظه های دور از تو بودن میگذرد اما خیلی دیر .... 
لحظه ها میگذرد و سهم دلم از آن دلتنگیست ! 
از دلتنگی تو چند قطره اشک و یک دل پر از درد دل به جا می ماند ! 

همین که به عشق تو زنده ام برای من یک دنیا با ارزش است! 
این اشکهایم ، دلتنگی هایم ، غصه هایم فدای آن عشق پاکت !

تو باشی همه چیز زیباست، دیگر دلتنگی در دلم نیست ، 
تو هستی و یک دنیا خوشبختی! 

میپذیرم که اگر عشقت یک بازی بود ،این بازی را من باختم ! 
این رسمش نبود ، تو در این بازی یک قلب را شکستی !

اگر یک سال چهار فصل دارد ، اگر یک سال زمستانی دارد ، تابستانی دارد ! 
بهار من که گذشت ، همه فصل هایم به رنگ خزان است !

اگر در قلبم تنها تو را دارم ، هنوز هم باور دارم که باز هم تو را دارم ،
اما من دیگر تو را در کنارم ندارم! 

اگرچه رفتی و مرا با کوله باری از غم و غصه تنها گذاشتی اما هنوز به انتظار بهار نشسته ام ، بهاری که دیدن آن برایم یک رویاست 

فصل عریان عشق ، فصل غم انگیز سالیست 
که تو را هنگام دیدار آخر در میان سیل اشکهایم میدیدم! 
ساعتها یک ساعت به عقب کشیده میشود، 
امروز نیز بی تو همان فصل عریان دیروز است !   

آهنگ زندگی غمگین شده ، لحظه ها همه نفسگیر شده .... 
آهنگی به سبک سکوت و یک غم بی پایان در قلب تنهایم....

نمیخواهم بگویم که غمگینم ، نمیخواهم احساس کنم که نا امیدم ، 
من یک قلب شکسته در سینه دارم ، 
قلبی که مدتهاست گرفتار یک سکوت بی پایان است...

لحظه ها چقدر دیر میگذرد اما عمرم مثل باد میگذرد.... 
کسی نیست اینجا ، من هستم و یک قلب تنها .... 
لابه لای این غمها ، نه شادی است نه لبخندی ! 
من هستم و یک قلب تنها ، مثل همیشه نا امیدم از فردا.........

مثل تو هیچ گلی پر از عطر و بوی محبت و عشق نیست ! 
مثل تو هیچ ستاره درخشانی در آسمان زندگی نیست ! 
تو پاکترین عشق روی زمینی ، مثل تو یار باوفایی در این زمانه نیست ! 
تو یک هدیه با ارزش از طرف خدا برای قلبمی ! 
تو یک طلوع دوباره در غروب تلخ زندگی ام هستی ! 

بعد از تو ، من نیز بعد از خودم هستم ، دیگر کسی پیش روی من نیست ! 
اگر دنیا نباشد و تو باشی باز زنده ام ، زیرا تو دنیای منی!

خوشبختی را تنها با تو میتوانم تجربه کنم ، 

زیبایی های دنیا را تنها با تو میتوانم ببینم ، 
نسیم خوش عشق را تنها از سوی قلب تو میتوانم حس کنم ، 
صدای سخن عشق را تنها از سوی تو میتوانم بشنوم ، 
و تنها دستان تو را میتوانم لمس کنم تا آرام شوم ، عاشق شوم و با تو بمیرم .....  

چقدر این دنیا با تو زیباست ، چقدر این لحظه ها با تو شیرین است ، 
چقدر تو عزیزی برایم عزیزم... 

هر جا که باشم به یادت هستم ، یاد تو تکرار لحظه های زیبای عاشقیست ! 
لحظه های من پر از عشق است ، تکرار آن پر از جنون و دیوانگیست ! 

زندگی را با تمام زیباییهایش بدون تو نمیخواهم!
زندگی را با تمام سختی هایش تنها با تو میخواهم! 

هر جا که باشی ، من هستم ، دنبال من نگرد ، من در قلبت هستم !
نه دیگر من از قلبت بیرون نمیرم ! هر جا که باشم ، جای من در قلبت است عزیزم !