عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

بهترین هدیه خداوند

بهترین هدیه خداوند
 

در حالی که دلم مانند کویری تشنه و بی جان بود در حالی که بغض گلویم را گرفته بود
 
و از درد تنهایی دیگر جانی نداشتم در حالی که چشمهایم از اشک ریختن سویی نداشتند ،
 
در حالی که هنوز غم جدایی از عشق گذشته در دلم نشسته بود
 
در حالی که دیگر امیدی به ادامه زندگی نداشتم و تمام درهای امید
 
 به زندگی به رویم بسته شده بود
 
در حالی که آسمان دلم پر از ابرهای سیاه سرگردان غم و غصه بود ،
 
 در حالی که آرزوی مرگ از خدای خویش داشتم
 
 در حالی که دیگر دستهایم طاقت این را نداشتند که یک کلام نیز از عشق
 
 و عاشق شدن بنویسند در حالی که  هوای قلبم گرفته و سرد شده بود
 
 خداوند هدیه ای را به من داد که زندگی مرا آرام و پر از امید کرد…
 
 به باغچه دلم زیباترین و خوشبوترین گل را هدیه داد، به آسمان تیره
 
 و تارم مهتاب روشن بخش و ستاره  درخشانی را هدیه داد
 
در  جاده های خسته و خالی ام همسفری با دلی پر از محبت و مهربانی هدیه داد
 
 به دل پر از سکوت و پر از غمم نیروی عشق را عطا  کرد
 
 به دستهایم قدرت این را داد که هر چه میخواهند از عشق بنویسند و بهترین
 
و زیباترین جملات را برای عشق بگویند
 
 به پاهایم قدرت این را داد که بتوانند در جاده های پر از عشق قدم بزنند و به
 
 وجودم اراده عاشق شدن را داد
 
 آری او  یک فرشته زیبا ومهربان را به زندگی ام هدیه داد!
 
 آن فرشته را مانند باران عشق کرد و بر روی من نازل کرد تا تن  غم زده و خسته مرا بشوید
 
 و جانی دوباره و طراوت عاشقانه ای دوباره به من ببخشد…
 
 آن فرشته را مانند گلی کرد  و در گلدان طاغچه قلبم گذاشت تا  عطر و بوی عاشقانه اش
 
 حال و هوای  خانه دلم را دگرگون کند!
 
 آن فرشته را تمام زندگی من  کرد ، قلب آن فرشته را در قلب من طلسم کرد ،
 
و در های قلبم را بر روی او بست و کلیدش را نزد خود نگه داشت!
 
هدیه ای که خداوند به من داد ، آرزوهایم را زنده کرد ، دلم را پر از امید و دل گرمی کرد!
 
 هدیه ای داد که از گل هم زیباتر بود ، از خورشید نورانی تر بود و از ستاره درخشانتر!
 
 و این هدیه بهترین چیزی بود که خداوند در تمام زندگی ام به من داد! آری
 
 او خوشبختی را به من داد
 
 او عشقی دوباره را به من داد !
 
 سپاس آن خدایی که زندگی دوباره به من بخشید ، بهترین هدیه دنیا را به من داد ،
 
 و قلبم را آرام و پر از عشق کرد !
 
سپاس آن خدایی که عشقی پاک و واقعی و بدون ریا  و بی پایان را به من هدیه کرد !
 
پس خداوندا کلید قلبم را تا پایان زندگی ام ، تا ابد و برای همیشه نزد خود نگه دار
 
 تا من نیز با مهر و محبت و عشق خودم  آن قلب سرخ را که به من هدیه دادی
 
 درقلبم نگه دارم...
 
 
نظرات 3 + ارسال نظر
نرگس شنبه 7 مهر 1386 ساعت 17:43 http://nargestaraneh.blogfa.com

من به درماندگی صخره و سنگ
من به آوارگی ابر ونسیم
من به سرگشتگی ‌آهوی دشت
من به تنهایی خود می مانم
من در این شب که بلند
است به اندازه حسرت زدگی
گیسوان تو به یادم می آید
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی
شعر چشمان تو را می خوانم
چشم تو چشمه شوق
چشم تو ژرفترین راز وجود
برگ بید است که با زمزمه جاری باد
تن به وارستن عمر ابدی می سپرد
تو تماشا کن
که بهار دیگر
پاورچین پاورچین
از دل تاریکی می گذرد
و تو در خوابی
و پرستوها خوابند
و تو می اندیشی
به بهار دیگر
و به یاری دیگر
نه بهاری
و نه یاری دیگر
حیف
اما من و تو
دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم
از زیستن بی تو دراین لحظه پر دلهره است
دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست
از سر این بام
این صحرا این دریا
پر خواهم زد خواهم مرد
غم تو این غم شیرین را
با خود خواهم برد


Narges…

نرگس شنبه 7 مهر 1386 ساعت 17:44 http://nargestaraneh.blogfa.com

زلال و پاک باشی
وبلاگ خیلی خوبی داری

فروغ سه‌شنبه 27 آذر 1386 ساعت 12:12 http://divonedivoneeee.blogfa.com

سلام وبلاگ خوبی داری به منم سری بزن خوشحال میشم اگه دوست داشتی با هم تبادل لینک کنیم ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد